خاطر
ایجاد در چهارشنبه, 01 مرداد 1393 / ماه رمضان 1393
Tags: علی برجیان, حسین فروغی, عباس عسکری, سید مهدی جلالی, حقیقت, عدنانی, مظلومی, چاووشی, حجت الاسلام و المسلمین جواد مولوی, حسین مولوی, خاطره مولاحسین مولوی
بخشی از مجلس (شب بیست و چهارم ) ماه مبارک رمضان93 توسل به امام علی(ع) و حضرت علی اصغر (ع) سخنرانی ، غزل خوانی ، مداحی و روضه خوانی 1393/04/31 مداحان آقایان : علی برجیان ، حسین فروغی ، عباس ... [ +++ ]
بخشی از مجلس (شب بیست و چهارم ) ماه مبارک رمضان93 توسل به امام علی(ع) و حضرت علی اصغر (ع) سخنرانی ، غزل خوانی ، مداحی و روضه خوانی 1393/04/31 مداحان آقایان : علی برجیان ، حسین فروغی ، عباس ... [ +++ ]
ایجاد در جمعه, 11 مرداد 1392 / رمضان 1392
Tags: ماه رمضان, مجمع نغمه سرایان, شب بیست و چهارم, غزل خوانی, مداحی, روضه خوانی, امام علی, امام حسین, اباعبدالله الحسین, حضرت ابالفضل العباس, خاطره گویی, بحث تخصصی مداحی, عباس حیدرزاده, رضا ایزدی, محمد ...
بخشی از مجلس (شب بیست و چهارم ) ماه مبارک رمضان92 توسل به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و حضرت ابالفضل العباس (ع) مداحی ، روضه خوانی ، خاطره گویی ، بحث تخصصی مداحی 1392/05/10 مداحان آقایان : عباس ... [ +++ ]
بخشی از مجلس (شب بیست و چهارم ) ماه مبارک رمضان92 توسل به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و حضرت ابالفضل العباس (ع) مداحی ، روضه خوانی ، خاطره گویی ، بحث تخصصی مداحی 1392/05/10 مداحان آقایان : عباس ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 01 مرداد 1392 / رمضان 1392
Tags: ماه رمضان, مجمع نغمه سرایان, شب سیزدهم, غزل خوانی, دکلمه خوانی, مداحی, روضه خوانی, شعر آئینی, امام رضا, امام حسن, خاطره گویی, محسن دلپاک, حاج احمد کریمی, شهید احمد کریمی, سید محمد بابامیری, سید مهدی ...
بخشی از مجلس (شب چهاردهم) ماه مبارک رمضان92 توسل به حضرت امام حسن (ع) و حضرت امام رضا (ع) غزل خوانی ، شعر خوانی ، مداحی ، روضه خوانی و با خاطره گویی فرمانده ی گردان حضرت فاطمه معصومه (س) جانباز ... [ +++ ]
بخشی از مجلس (شب چهاردهم) ماه مبارک رمضان92 توسل به حضرت امام حسن (ع) و حضرت امام رضا (ع) غزل خوانی ، شعر خوانی ، مداحی ، روضه خوانی و با خاطره گویی فرمانده ی گردان حضرت فاطمه معصومه (س) جانباز ... [ +++ ]
ایجاد در دوشنبه, 31 تیر 1392 / رمضان 1392
Tags: ماه رمضان, مجمع نغمه سرایان, شب سیزدهم, غزل خوانی, دکلمه خوانی, مداحی, روضه خوانی, شعر آئینی, امام حسین, حضرت زینب, خاطره گویی, دفاع مقدس, خاطرات دفاع مقدس, حسین روشن روش, شهید علی فداکار, علی فداکار, ...
بخشی از مجلس (شب سیزدهم) ماه مبارک رمضان92 توسل به حضرت امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) غزل خوانی ، شعر خوانی ، دکلمه خوانی ، مداحی ، روضه خوانی و خاطره گویی مداح جانباز حسین روشن روش از شهید ... [ +++ ]
بخشی از مجلس (شب سیزدهم) ماه مبارک رمضان92 توسل به حضرت امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) غزل خوانی ، شعر خوانی ، دکلمه خوانی ، مداحی ، روضه خوانی و خاطره گویی مداح جانباز حسین روشن روش از شهید ... [ +++ ]
ایجاد در پنج شنبه, 20 تیر 1392 / جلسات هفتگی مجمع
Tags: دانلود مداحی, روضه, دشتی, مداحی دشتی, خاطره گویی, علی مالکی نژاد, علی اصغر مالکی نژاد, نغمه سرایان, مداحان قم, مداحی قم, جلسه مداحان قم, حسین مالکی نژاد
دانلود بخشی از جلسه مجمع نغمه سرایان آل محمد در تاریخ 1392/4/16 دانلود مداحی و خاطره گویی مجمع نغمه سرایان آل محمد (ص) قم 1392/4/16 مداح : علی اصغر مالکی نژاد مداحی و بیان خاطرات شهید ... [ +++ ]
دانلود بخشی از جلسه مجمع نغمه سرایان آل محمد در تاریخ 1392/4/16 دانلود مداحی و خاطره گویی مجمع نغمه سرایان آل محمد (ص) قم 1392/4/16 مداح : علی اصغر مالکی نژاد مداحی و بیان خاطرات شهید ... [ +++ ]
ایجاد در دوشنبه, 10 تیر 1392 / جلسات هفتگی مجمع
Tags: دانلود مداحی, سرود, حضرت مهدی, خاطره گویی, جانبازان شیمیایی, شیمیایی, سردشت, حمله به سردشت, حاج علی مالکی نژاد, حاج علی اصغر مالکی نژاد, علی مالکی نژاد, حسن حیدرزاده, علی پیله وران, علی رضایی نژاد, ...
دانلود مداحی و سرود و خاطره گویی در مورد جانبازان شیمیایی و هشت سال دفاع مقدس مجمع نغمه سرایان آل محمد (ص) قم 1392/4/9 مداحان آقایان : علی اصغر مالکی نژاد - حسن حیدرزاده - علی پیله وران - رسول ... [ +++ ]
دانلود مداحی و سرود و خاطره گویی در مورد جانبازان شیمیایی و هشت سال دفاع مقدس مجمع نغمه سرایان آل محمد (ص) قم 1392/4/9 مداحان آقایان : علی اصغر مالکی نژاد - حسن حیدرزاده - علی پیله وران - رسول ... [ +++ ]
ایجاد در جمعه, 13 بهمن 1391 / رهنمودهای مقام معظم رهبری
Tags: حضرت آقا، خاطرات مقام معظم رهبری ،سایت مقام معظم رهبری ،خاطرات دوران انقلاب ،دهه فجر
با نزدیك شدن به دهه مبارك فجر در هر سال معمولاً خاطرات و ناگفتههایی به نقل از شخصیتهای دخیل در پیروزی انقلاب اسلامی مطرح میشود. با این حال، بهدلیل بیان ثابت بسیاری از این مسایل توسط چهرههای ثابت، ... [ +++ ]
با نزدیك شدن به دهه مبارك فجر در هر سال معمولاً خاطرات و ناگفتههایی به نقل از شخصیتهای دخیل در پیروزی انقلاب اسلامی مطرح میشود. با این حال، بهدلیل بیان ثابت بسیاری از این مسایل توسط چهرههای ثابت، ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی
دو تا دور نشسته بودیم. نقشه آن وسط پهن بود. حسین گفت «تا یادم نرفته اینو بگم ، اون جا که رفته بودیم برای مانور؛ یه تیکه زمین بود. گندم کاشته بودن . یه مقدار از گندم ها از بین رفته. بگید بچه ها ببینن چه ... [ +++ ]
دو تا دور نشسته بودیم. نقشه آن وسط پهن بود. حسین گفت «تا یادم نرفته اینو بگم ، اون جا که رفته بودیم برای مانور؛ یه تیکه زمین بود. گندم کاشته بودن . یه مقدار از گندم ها از بین رفته. بگید بچه ها ببینن چه ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی
منطقه کوهستانی بود. با صخره های بلند و تیز و نفس گیر. دیده بان های عراقی از آن بالا گرای ما را می گرفتند، می دادند به توپ خانه شان . تمام تشکیلات گردان را ریخته بوند به هم. داد زد « برید بکشیدشون پایین ... [ +++ ]
منطقه کوهستانی بود. با صخره های بلند و تیز و نفس گیر. دیده بان های عراقی از آن بالا گرای ما را می گرفتند، می دادند به توپ خانه شان . تمام تشکیلات گردان را ریخته بوند به هم. داد زد « برید بکشیدشون پایین ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی
7- همین طور حسین را نگاه می کرد. معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است . من هم اول که آمده بودم ، باورم نشده بود. حسین آمد ، نشست روبه رویش . گفت « آزادت می کنم بری.» به من گفت « به ش بگو.» ترجمه کردم ... [ +++ ]
7- همین طور حسین را نگاه می کرد. معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است . من هم اول که آمده بودم ، باورم نشده بود. حسین آمد ، نشست روبه رویش . گفت « آزادت می کنم بری.» به من گفت « به ش بگو.» ترجمه کردم ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی
نگاهش می کردم. یک ترکه دستش بود، روی خاک نقشه ی منطقه را توجیه می کرد. بهم برخورده بود فرمان ده گردان نشسته ، یکی دیگر دارد توجیه میکند . فکر می کردم فرمانده گروهان است یا دسته. ندیده بودمش تا آن موقع ... [ +++ ]
نگاهش می کردم. یک ترکه دستش بود، روی خاک نقشه ی منطقه را توجیه می کرد. بهم برخورده بود فرمان ده گردان نشسته ، یکی دیگر دارد توجیه میکند . فکر می کردم فرمانده گروهان است یا دسته. ندیده بودمش تا آن موقع ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی
دیگر دارد ظهر می شود. باید برگردیم سنندج. اگر نیروی کمکی دی ر برسد ودرگیری به شب بگشد، کار سخت می شود؛ خیلی سخت . کومله ها منطقه را بهتر از ما می شناسند. فقط بیست نفریم . ده نفر این طرف جاده ، ده نفر آن ... [ +++ ]
دیگر دارد ظهر می شود. باید برگردیم سنندج. اگر نیروی کمکی دی ر برسد ودرگیری به شب بگشد، کار سخت می شود؛ خیلی سخت . کومله ها منطقه را بهتر از ما می شناسند. فقط بیست نفریم . ده نفر این طرف جاده ، ده نفر آن ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی
رفته بود کردستان. یازده ماه طول کشید. نه خبری ، نه هیچی . هی خبر می آوردند تو کردستان، چند تا پاسدار را سر بریده اند. رادیو می گفت یازده نفررا زنده دفن کرده اند. مادرش می گفت« نکنه یکیشون حسین باشه ؟ » ... [ +++ ]
رفته بود کردستان. یازده ماه طول کشید. نه خبری ، نه هیچی . هی خبر می آوردند تو کردستان، چند تا پاسدار را سر بریده اند. رادیو می گفت یازده نفررا زنده دفن کرده اند. مادرش می گفت« نکنه یکیشون حسین باشه ؟ » ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی
رفته بودم قوچان بهش سر بزنم. گفتم یک وقت پولی، چیزی لازم داشته باشد. دم در پادگان یک سرباز به م گفت « حسین تو مسجده » رفتم مسجد . دیدم سرباز ها را دور خودش جمع کرده ، قرآن می خوانند نشستم تا تمام شود. ... [ +++ ]
رفته بودم قوچان بهش سر بزنم. گفتم یک وقت پولی، چیزی لازم داشته باشد. دم در پادگان یک سرباز به م گفت « حسین تو مسجده » رفتم مسجد . دیدم سرباز ها را دور خودش جمع کرده ، قرآن می خوانند نشستم تا تمام شود. ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی
دانشگاه شیراز قبول شده بود. همان موقع دوتا پسرهایم توی اصفهان و تهران درس می خوادند. حقوقم دیگر کفاف نمی داد. گفتم « حسین ، بابا ! اون دو تا سربازی شونو رفته ن . بیا تو هم سربازیتو برو . بعد بیا دوباره ... [ +++ ]
دانشگاه شیراز قبول شده بود. همان موقع دوتا پسرهایم توی اصفهان و تهران درس می خوادند. حقوقم دیگر کفاف نمی داد. گفتم « حسین ، بابا ! اون دو تا سربازی شونو رفته ن . بیا تو هم سربازیتو برو . بعد بیا دوباره ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی
نصف شب پشه هم پشه را نمی دید؛ سوارتانک، وسط دشت. کنار برجک نشسته بودم. دیدم یکی پیاده می آید. به تانک ها نزدیک می شد، سپس دور میشد... سمت ما هم آمد دستش را دور پایم حلقه کرد، پایم را بوسید. گفت: «به ... [ +++ ]
نصف شب پشه هم پشه را نمی دید؛ سوارتانک، وسط دشت. کنار برجک نشسته بودم. دیدم یکی پیاده می آید. به تانک ها نزدیک می شد، سپس دور میشد... سمت ما هم آمد دستش را دور پایم حلقه کرد، پایم را بوسید. گفت: «به ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی
رفتم بیرون،برگشتم. هنوز حرف می زدند. پیرمرد می گفت « جوون ! دستت چی شده ؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه ؟» حاج حسین خندید. آن یکی دستش را آورد بالا . گفت « این جای اون یکی رو هم پر می کنه .یه بار ... [ +++ ]
رفتم بیرون،برگشتم. هنوز حرف می زدند. پیرمرد می گفت « جوون ! دستت چی شده ؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه ؟» حاج حسین خندید. آن یکی دستش را آورد بالا . گفت « این جای اون یکی رو هم پر می کنه .یه بار ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی، خاطراتی از شهید خرازی،
تو جبهه همدیگر را می دیدم.وقتی برمی گشتیم شهر، کم تر. همان جا هم دو سه روز یک بار را باید می رفتم می دیدمش . نمی دیدمش ، روزم شب نمی شد. مجروح شده بود.نگرانش بودم . هم نگران هم دلتنگ. نرفتم تا خودش پیغام ... [ +++ ]
تو جبهه همدیگر را می دیدم.وقتی برمی گشتیم شهر، کم تر. همان جا هم دو سه روز یک بار را باید می رفتم می دیدمش . نمی دیدمش ، روزم شب نمی شد. مجروح شده بود.نگرانش بودم . هم نگران هم دلتنگ. نرفتم تا خودش پیغام ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 19 دی 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی،خاطره ای کوتاه از شهدا،خاطره، شهدا
تعریف می کرد و می خندید... «یه نفر داشت تو خیابون شهرک سیگار می گشید، اون جا سیگار کشیدن ممنوعه. نگه داشتم بهش گفتم یه دقیقه بیا اینجا، گفت به تو چه، می خوام بکشم، تو که کوچیکی، خود خرازی رو هم بیاری ... [ +++ ]
تعریف می کرد و می خندید... «یه نفر داشت تو خیابون شهرک سیگار می گشید، اون جا سیگار کشیدن ممنوعه. نگه داشتم بهش گفتم یه دقیقه بیا اینجا، گفت به تو چه، می خوام بکشم، تو که کوچیکی، خود خرازی رو هم بیاری ... [ +++ ]
ایجاد در پنج شنبه, 18 آبان 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید حسن باقری، شهید حسن باقری
چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم. حاج آقا خانه نبود. از بچه ها هم که خبری نداشتم. یک دفعه دیدم در باز شد و مهدی، با لباس خاکی و عرق کرده، آمد تو. تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام یکراست رفت توی ... [ +++ ]
چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم. حاج آقا خانه نبود. از بچه ها هم که خبری نداشتم. یک دفعه دیدم در باز شد و مهدی، با لباس خاکی و عرق کرده، آمد تو. تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام یکراست رفت توی ... [ +++ ]
ایجاد در پنج شنبه, 18 آبان 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید حسن باقری، شهید حسن باقری، خاطره درمورد شهید حسن باقری
سوار بلدوزر بودیم. می رفتیم خط . عراقی ها همه جا را می کوبیدند. صدای اذان را که شنید گفت « نگه دار نماز بخونیم.» گفتیم «توپ و خمپاره می آد، خطر داره .»گفت «کسی که جبهه می یاد ، نماز اول وقت را نباید ترک ... [ +++ ]
سوار بلدوزر بودیم. می رفتیم خط . عراقی ها همه جا را می کوبیدند. صدای اذان را که شنید گفت « نگه دار نماز بخونیم.» گفتیم «توپ و خمپاره می آد، خطر داره .»گفت «کسی که جبهه می یاد ، نماز اول وقت را نباید ترک ... [ +++ ]
ایجاد در شنبه, 15 مهر 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای شگفت از دو شهید !!, شهید حسین مالکی نژاد, شهید علی لطفعلیزاده
خاطرهای از ملاقات شهید حسین مالکی نژاد با شهید علی لطفعلیزاده شهید حسین مالکی نژاد در زمان حیاتش، این جریان را برای "حجت الاسلام حاج شیخ صادق محمودی" از فضلای قم تعریف میکند که ایشان(آقای محمودی) ... [ +++ ]
خاطرهای از ملاقات شهید حسین مالکی نژاد با شهید علی لطفعلیزاده شهید حسین مالکی نژاد در زمان حیاتش، این جریان را برای "حجت الاسلام حاج شیخ صادق محمودی" از فضلای قم تعریف میکند که ایشان(آقای محمودی) ... [ +++ ]
ایجاد در شنبه, 15 مهر 1391 / مصاحبه
Tags: سلامسخت ترین مرحله یک مصاحبه هماهنگی با مصاحبه شونده است برای این که حاضر شود کسی روبرویت بنشیند و شروع کند به سخن گفتن از ناگفته های درونی خود ،و سختی هماهنگی حاج علی وقتی به شیرینی تبدیل شد که ...
سلام سخت ترین مرحله یک مصاحبه هماهنگی با مصاحبه شونده است برای این که حاضر شود کسی روبرویت بنشیند و شروع کند به سخن گفتن از ناگفته های درونی خود ،و سختی هماهنگی حاج علی وقتی به شیرینی تبدیل شد که او ... [ +++ ]
سلام سخت ترین مرحله یک مصاحبه هماهنگی با مصاحبه شونده است برای این که حاضر شود کسی روبرویت بنشیند و شروع کند به سخن گفتن از ناگفته های درونی خود ،و سختی هماهنگی حاج علی وقتی به شیرینی تبدیل شد که او ... [ +++ ]
ایجاد در شنبه, 01 مهر 1391 / سایر مطالب ویژه نامه ها
Tags: ویژه نامه هفته دفاع مقدس.دفاع مقدس, شعر هفته دفاع مقدس, شعر بسیج, شعر جبهه و جنگ, شهر در مورد هشت سال دفاع مقدس, جنگ تحمیلی, اشعار جنگ تحمیلی, اشعار جنگ ایران و عراق, شعر درد, در محضر مقام معظم رهبری, ...
هفته ی دفاع مقدس را گرامی میداریم مطالب مرتبط با این هفته را در ادامه ی مطلب مشاهده نمایید 1- گلزار شهدای مجازی (اولین گلزار شهدای اینترنتی) 2- خاطرات جبهه و جنگ 3- وصیت نامه ی شهدا ... [ +++ ]
هفته ی دفاع مقدس را گرامی میداریم مطالب مرتبط با این هفته را در ادامه ی مطلب مشاهده نمایید 1- گلزار شهدای مجازی (اولین گلزار شهدای اینترنتی) 2- خاطرات جبهه و جنگ 3- وصیت نامه ی شهدا ... [ +++ ]
ایجاد در جمعه, 27 مرداد 1391 / ماه رمضان 1391
Tags: بخشی از مجلس (شب بیست و هشتم) ماه مبارک رمضان91توسل به حضرت حضرت ابالفضل العباس (ع) و حضرت امام حسین (ع)مداحی ، روضه خوانی ، سینه زنیو بیان خاطرات شهدای هشت سال دفاع مقدس26/5/1391مداحان آقایان : ...
بخشی از مجلس (شب بیست و هشتم) ماه مبارک رمضان91 توسل به حضرت امام حسین (ع) و حضرت علی اکبر (ع) مداحی ، روضه خوانی ، سینه زنی و بیان خاطرات شهدای هشت سال دفاع مقدس 26/5/1391 مداحان آقایان ... [ +++ ]
بخشی از مجلس (شب بیست و هشتم) ماه مبارک رمضان91 توسل به حضرت امام حسین (ع) و حضرت علی اکبر (ع) مداحی ، روضه خوانی ، سینه زنی و بیان خاطرات شهدای هشت سال دفاع مقدس 26/5/1391 مداحان آقایان ... [ +++ ]
ایجاد در جمعه, 27 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید مهدی باکری
برنامه خودسازی هفته ی دوم یه کاغذ آورد خونه و چسبوند به دیوار اتاق. برنامه ی خودسازی بود که امام سفارش می کردند. مهدی گفت:" از همین امروز شروع می کنیم". 1-یکی از توصیه ها ورزش بود.صبح ها زود بیدار ... [ +++ ]
برنامه خودسازی هفته ی دوم یه کاغذ آورد خونه و چسبوند به دیوار اتاق. برنامه ی خودسازی بود که امام سفارش می کردند. مهدی گفت:" از همین امروز شروع می کنیم". 1-یکی از توصیه ها ورزش بود.صبح ها زود بیدار ... [ +++ ]
ایجاد در جمعه, 27 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید محمود کاوه
حول و حوش عملیات قادر، روزی ده- پانزده تا کامیون پر از مهمات، وارد پادگان شدند.قرار بود محموله را در زاغه ی مهمات پادگان، خالی کنند. اما مسئول تدارکات تیپ ویژه،مانع شد و گفت:" دستور عوض شده، باید اینها ... [ +++ ]
حول و حوش عملیات قادر، روزی ده- پانزده تا کامیون پر از مهمات، وارد پادگان شدند.قرار بود محموله را در زاغه ی مهمات پادگان، خالی کنند. اما مسئول تدارکات تیپ ویژه،مانع شد و گفت:" دستور عوض شده، باید اینها ... [ +++ ]
ایجاد در جمعه, 27 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید مهدی وحیدی
هفته ای دو بار توی یکی از سنگرها که از همه دنج تر و تمیز تر بود، کلاس انتقاد را تشکیل می دادیم. حسن و جواد بیش تر از همه ی ما انتقاد می کردند. علی گفت:" مگر خودتان هیچ ایرادی ندارید که این همه از دیگران ... [ +++ ]
هفته ای دو بار توی یکی از سنگرها که از همه دنج تر و تمیز تر بود، کلاس انتقاد را تشکیل می دادیم. حسن و جواد بیش تر از همه ی ما انتقاد می کردند. علی گفت:" مگر خودتان هیچ ایرادی ندارید که این همه از دیگران ... [ +++ ]
ایجاد در جمعه, 27 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید شاهرخ ضرغام
قهرمان کشتی فرنگی بود. وزن فوق سنگین.در اردوی تیم ملی هم حضور داشت. اما رفقایش انسانهای خوبی نبودند. هر روز بعد از باشگاه به دنبال کاباره و خلاف و ... بودند. کم کم به این کار عادت کرد. کشتی را رها کرد ... [ +++ ]
قهرمان کشتی فرنگی بود. وزن فوق سنگین.در اردوی تیم ملی هم حضور داشت. اما رفقایش انسانهای خوبی نبودند. هر روز بعد از باشگاه به دنبال کاباره و خلاف و ... بودند. کم کم به این کار عادت کرد. کشتی را رها کرد ... [ +++ ]
ایجاد در جمعه, 27 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید علیرضا عرب
اولین باری بود که با چشم باز و دستان بدون دستبند از زندان خارج می شدم. از زندان شهربانی آمدیم بیرون و به سمت فلکه ی انقلاب و از آن جا به جاده ی بشرویه رفتیم و از شهر خارج شدیم. بعد از طی مسافتی نه چندان ... [ +++ ]
اولین باری بود که با چشم باز و دستان بدون دستبند از زندان خارج می شدم. از زندان شهربانی آمدیم بیرون و به سمت فلکه ی انقلاب و از آن جا به جاده ی بشرویه رفتیم و از شهر خارج شدیم. بعد از طی مسافتی نه چندان ... [ +++ ]
ایجاد در جمعه, 27 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید مصطفی چمران
حالت عرفانی شهید چمران بر همه حالات او در زندگی غلبه داشت... . قرار بود شاه بره آمریکا. مصطفی هم ، همه ی دانشجوها رو جمع کرد و قرار شد به نشونه ی اعتراض، تا واشنگتن پیاده روی کنن. راه کمی نبود، حدودا ... [ +++ ]
حالت عرفانی شهید چمران بر همه حالات او در زندگی غلبه داشت... . قرار بود شاه بره آمریکا. مصطفی هم ، همه ی دانشجوها رو جمع کرد و قرار شد به نشونه ی اعتراض، تا واشنگتن پیاده روی کنن. راه کمی نبود، حدودا ... [ +++ ]
ایجاد در جمعه, 27 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید مهدی باکری
می گفت:" آدم همیشه باید روحیه ی سیاسی داشته باشه و دائما مشغول کار کردن باشه". وقتی بعضیا رو می دید که بعد از دوره ی دانشجویی همه فعالیتشون رو کنار میذاشتن و می ... با هم به این نتیجه رسیدیم که با این ... [ +++ ]
می گفت:" آدم همیشه باید روحیه ی سیاسی داشته باشه و دائما مشغول کار کردن باشه". وقتی بعضیا رو می دید که بعد از دوره ی دانشجویی همه فعالیتشون رو کنار میذاشتن و می ... با هم به این نتیجه رسیدیم که با این ... [ +++ ]
ایجاد در چهارشنبه, 25 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید محمد جواد تند گویان3
هر سال بانک ملی 200 نفر از قبول شده های دانشگاه تهران رو با دقت زیاد به عنوان سهمیه انتخاب می کرد و تو مرحله بعد، یه آزمون اختصاصی می گرفت و از بینشون 7 نفر رو برای اعزام به انگلستان انتخاب می کرد. اسم ... [ +++ ]
هر سال بانک ملی 200 نفر از قبول شده های دانشگاه تهران رو با دقت زیاد به عنوان سهمیه انتخاب می کرد و تو مرحله بعد، یه آزمون اختصاصی می گرفت و از بینشون 7 نفر رو برای اعزام به انگلستان انتخاب می کرد. اسم ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 24 مرداد 1391 / ماه رمضان 1391
Tags: بخشی از مجلس (شب بیست و پنجم) ماه مبارک رمضان91توسل به حضرت حضرت علی (ع) و حضرت امام حسین (ع)مداحی ، روضه خوانیو بیان خاطرات شهدای هشت سال دفاع مقدس21/5/1391مداحان آقایان : حسن حیدرزاده ، احمد ...
بخشی از مجلس (شب بیست و پنجم) ماه مبارک رمضان91 توسل به حضرت علی (ع) و حضرت امام حسین (ع) مداحی ، روضه خوانی و بیان خاطرات شهدای هشت سال دفاع مقدس 23/5/1391 مداحان آقایان : حسن حیدرزاده ... [ +++ ]
بخشی از مجلس (شب بیست و پنجم) ماه مبارک رمضان91 توسل به حضرت علی (ع) و حضرت امام حسین (ع) مداحی ، روضه خوانی و بیان خاطرات شهدای هشت سال دفاع مقدس 23/5/1391 مداحان آقایان : حسن حیدرزاده ... [ +++ ]
ایجاد در دوشنبه, 16 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید محمد جواد تند گویان، خاطره، کنکور
معدل 16/75 تو دیپلم ریاضی عالی بود. اونم واسه کسی که توی محیط بد دبیرستان های جنوب شهر و با وضعیت بد مالی خانواده، درس خونده باشه. اما قبول شدن توی کنکور، کار هرکسی نبود؛ به چند دلیل: اول اینکه فقط 6 ... [ +++ ]
معدل 16/75 تو دیپلم ریاضی عالی بود. اونم واسه کسی که توی محیط بد دبیرستان های جنوب شهر و با وضعیت بد مالی خانواده، درس خونده باشه. اما قبول شدن توی کنکور، کار هرکسی نبود؛ به چند دلیل: اول اینکه فقط 6 ... [ +++ ]
ایجاد در چهارشنبه, 11 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید محمد جعفر نصر اصفهانی
از کسانی که نظم دانشگاه رو به هم می زدن خیلی بدش می اومد. هم پیرو خط واقعی امام بود و هم دستور های فرمانده ها رو به دقت اجرا می کرد. به همین خاطر همیشه مرتب و منظم بود و سر وقت می رفت دانشکده. اون ... [ +++ ]
از کسانی که نظم دانشگاه رو به هم می زدن خیلی بدش می اومد. هم پیرو خط واقعی امام بود و هم دستور های فرمانده ها رو به دقت اجرا می کرد. به همین خاطر همیشه مرتب و منظم بود و سر وقت می رفت دانشکده. اون ... [ +++ ]
ایجاد در چهارشنبه, 11 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید علی صیاد شیرازی، ماه رمضان، روزه
تو دوره تکاوری، دانشجوهای افسری رو برده بودیم راهپیمایی استقامت. هوا شدیداً گرم بود و همه بریده بودن. نگاهم افتاد به صیاد. مثل اینکه بدجوری بهش فشار اومده بود. بدجوری عرق ازش می ریخت. یه لحظه احساس کردم ... [ +++ ]
تو دوره تکاوری، دانشجوهای افسری رو برده بودیم راهپیمایی استقامت. هوا شدیداً گرم بود و همه بریده بودن. نگاهم افتاد به صیاد. مثل اینکه بدجوری بهش فشار اومده بود. بدجوری عرق ازش می ریخت. یه لحظه احساس کردم ... [ +++ ]
ایجاد در چهارشنبه, 11 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید علی صیاد شیرازی
سال 52 از طرف ارتش برای گذروندن دوره ی تخصصی « هواسنجی بالستیک» رفته بود آمریکا. از همه کشور ها اومده بودن و چند تا از دانشجو ها هم آمریکایی بودن. کل دوره به زبون انگلیسی برگزار شد؛ واسه همین وقتی آخر ... [ +++ ]
سال 52 از طرف ارتش برای گذروندن دوره ی تخصصی « هواسنجی بالستیک» رفته بود آمریکا. از همه کشور ها اومده بودن و چند تا از دانشجو ها هم آمریکایی بودن. کل دوره به زبون انگلیسی برگزار شد؛ واسه همین وقتی آخر ... [ +++ ]
ایجاد در چهارشنبه, 11 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید مصطفی چمران
با مهندس بازرگان درس ترمودینامیک داشتیم. برای نمره پایان ترم، یه امتحان کتبی می گرفت که 18 نمره داشت؛ و 2 نمره هم به امتحان شفاهی و نحوه جزوه نوشتن می داد؛ که جمعاً می شد20 نمره. ولی سال قبل از اون، عباس ... [ +++ ]
با مهندس بازرگان درس ترمودینامیک داشتیم. برای نمره پایان ترم، یه امتحان کتبی می گرفت که 18 نمره داشت؛ و 2 نمره هم به امتحان شفاهی و نحوه جزوه نوشتن می داد؛ که جمعاً می شد20 نمره. ولی سال قبل از اون، عباس ... [ +++ ]
ایجاد در چهارشنبه, 11 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید ناصر کاظمی
یه روز تو مغازه ی بابام نشسته بودم و داشتم تمرین جبر و مثلثات حل می کردم. به یه مسأله ای برخوردم که هر کاری کردم نتونستم حلش کنم. دیگه داشتم کلافه می شدم که ناصر سر رسید. بهم گفت:«چته؟ چرا پکری؟» گفتم:«هر ... [ +++ ]
یه روز تو مغازه ی بابام نشسته بودم و داشتم تمرین جبر و مثلثات حل می کردم. به یه مسأله ای برخوردم که هر کاری کردم نتونستم حلش کنم. دیگه داشتم کلافه می شدم که ناصر سر رسید. بهم گفت:«چته؟ چرا پکری؟» گفتم:«هر ... [ +++ ]
ایجاد در چهارشنبه, 11 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید سید احمد رحیمی
ساعت 12 شب زنگ خونه رو زدن. یکی از هم کلاسی های احمد بود که برای رفع اشکال درسی اومده بود. احمد با اصرار زیاد آوردش تو خونه و بردش توی اتاق. اما دوستش همش می گفت: «خیلی شرمنده ام...منو ببخش!»... تا صبح ... [ +++ ]
ساعت 12 شب زنگ خونه رو زدن. یکی از هم کلاسی های احمد بود که برای رفع اشکال درسی اومده بود. احمد با اصرار زیاد آوردش تو خونه و بردش توی اتاق. اما دوستش همش می گفت: «خیلی شرمنده ام...منو ببخش!»... تا صبح ... [ +++ ]
ایجاد در چهارشنبه, 11 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید مصطفی چمران، شهید چمران، خاطره از شهدا
یه استاد داشتیم که گیر داده بود همه دانشجو ها باید کراوات بزنن! کلی هم تهدید کرده بود که اگه سر امتحان کراوات نزده باشین، ازتون نمره کم می کنم. ولی مصطفی اصلا براش مهم نبود. واسه همین خیلی راحت بدون ... [ +++ ]
یه استاد داشتیم که گیر داده بود همه دانشجو ها باید کراوات بزنن! کلی هم تهدید کرده بود که اگه سر امتحان کراوات نزده باشین، ازتون نمره کم می کنم. ولی مصطفی اصلا براش مهم نبود. واسه همین خیلی راحت بدون ... [ +++ ]
ایجاد در جمعه, 06 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: مرتضی کاظمی ، جانباز شیمیایی ، مداح، رزمنده ، شهید کبیری ، شهید کاظمی ، صحبت کردن توسط دستگاه ، خاطره گویی شهدا
خاطره گویی جانباز شیمیایی ، مداح و رزمنده ی بسیجی مرتضی کاظمی در مجمع نغمه سرایان آل محمد (ص) استان قم این جانباز به دلیل از دست دادن حنجره و عمل جراحی از طریق منفذی که در گلویشان ایجاد شده ، ... [ +++ ]
خاطره گویی جانباز شیمیایی ، مداح و رزمنده ی بسیجی مرتضی کاظمی در مجمع نغمه سرایان آل محمد (ص) استان قم این جانباز به دلیل از دست دادن حنجره و عمل جراحی از طریق منفذی که در گلویشان ایجاد شده ، ... [ +++ ]
ایجاد در چهارشنبه, 04 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید محمد جعفر نصر اصفهانی
یه گروه تشکیل داده بود که ماموریت ویژه ای داشت. بچه های این گروه از طرف رهبرشون مامور بودن با دانشجو هایی که تو بعضی از زمینه ها ضعیف هستن، هم اتاق بشن و بعد از اینکه با طرف صمیمی شدن، یواش یواش مسایل ... [ +++ ]
یه گروه تشکیل داده بود که ماموریت ویژه ای داشت. بچه های این گروه از طرف رهبرشون مامور بودن با دانشجو هایی که تو بعضی از زمینه ها ضعیف هستن، هم اتاق بشن و بعد از اینکه با طرف صمیمی شدن، یواش یواش مسایل ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 03 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید سیّد مرتضی آوینی، آوینی، روایت فتح
هرکی جای اون بود، به خودش می گفت:« به تو چه، مگه خودت کم مشکل داری؟!» ولی مرتضی اینطوری نبود و هرکی رو می دید که مشکلی داره، چه از نظر مادی، خانوادگی، احساسی یا هر مشکل دیگه، می رفت سراغش. به حرف ... [ +++ ]
هرکی جای اون بود، به خودش می گفت:« به تو چه، مگه خودت کم مشکل داری؟!» ولی مرتضی اینطوری نبود و هرکی رو می دید که مشکلی داره، چه از نظر مادی، خانوادگی، احساسی یا هر مشکل دیگه، می رفت سراغش. به حرف ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 03 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید عباس بابایی
تو بولتن خبری پایگاه «ریس» یه خبر جالب نوشته بودن:« دانشجو بابایی ساعت 2 نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند!» وقتی خبر رو دیدم؛ با اینکه با عباس هم اتاق بودم نفهمیدم موضوع چیه. وقتی ازش پرسیدم، ... [ +++ ]
تو بولتن خبری پایگاه «ریس» یه خبر جالب نوشته بودن:« دانشجو بابایی ساعت 2 نیمه شب می دود تا شیطان را از خودش دور کند!» وقتی خبر رو دیدم؛ با اینکه با عباس هم اتاق بودم نفهمیدم موضوع چیه. وقتی ازش پرسیدم، ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 03 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید سید حسین علم الهدی
مطالعات وسیعی داشت و یادداشت برداری از کتب تاریخی باعث شده بود که تسلط زیادی بر مباحث تاریخی داشته باشه. همیشه کتاب های تاریخی، مخصوصاً تاریخ اسلام رو مطالعه می کرد، واسه ی همین، هروقت استادی از یه مورخ ... [ +++ ]
مطالعات وسیعی داشت و یادداشت برداری از کتب تاریخی باعث شده بود که تسلط زیادی بر مباحث تاریخی داشته باشه. همیشه کتاب های تاریخی، مخصوصاً تاریخ اسلام رو مطالعه می کرد، واسه ی همین، هروقت استادی از یه مورخ ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 03 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید مهدی زین الدین
به جای یک بار، چند بار تو کنکور قبول شد. ولی رشته مورد علاقه اش نبودند. تا اینکه توی رشته ی پزشکی دانشگاه شیراز، با رتبه ی چهار قبول شد. قرار بود بره، ولی چون پدرش رو به سقز تبعید کرده بودن، دودل شده بود. ... [ +++ ]
به جای یک بار، چند بار تو کنکور قبول شد. ولی رشته مورد علاقه اش نبودند. تا اینکه توی رشته ی پزشکی دانشگاه شیراز، با رتبه ی چهار قبول شد. قرار بود بره، ولی چون پدرش رو به سقز تبعید کرده بودن، دودل شده بود. ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 03 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره ای از شهید محمد ابراهیم همت
هنوز انقلاب اوج نگرفته بود. مردم و دانشجو ها شعار میدادن: «قانون اساسی اجرا باید گردد». من و رحمت الله هم بعدش داد می زدیم:«این شاه آمریکایی،اخراج باید گردد». همینطور که داشتیم می رفتیم، یه نفر محکم ... [ +++ ]
هنوز انقلاب اوج نگرفته بود. مردم و دانشجو ها شعار میدادن: «قانون اساسی اجرا باید گردد». من و رحمت الله هم بعدش داد می زدیم:«این شاه آمریکایی،اخراج باید گردد». همینطور که داشتیم می رفتیم، یه نفر محکم ... [ +++ ]
ایجاد در سه شنبه, 03 مرداد 1391 / خاطراتی از شهدا
Tags: خاطره از شهید مهدی باکری
کلاً آدم توداری بود. چه زمان جنگ و چه قبل از انقلاب. حدوداً سال50 بود که دوتا برادر بزرگش رو دستگیر کردن. یکیشون اعدام شد و یکی هم به حبس ابد محکوم شد. واسه ی همین توی دانشگاه، مهدی رو کاملاً زیر نظر ... [ +++ ]
کلاً آدم توداری بود. چه زمان جنگ و چه قبل از انقلاب. حدوداً سال50 بود که دوتا برادر بزرگش رو دستگیر کردن. یکیشون اعدام شد و یکی هم به حبس ابد محکوم شد. واسه ی همین توی دانشگاه، مهدی رو کاملاً زیر نظر ... [ +++ ]