- منتشر شده در چهارشنبه, 04 مرداد 1391 01:00
- نوشته شده توسط گمنام
- بازدید: 3147
یه گروه تشکیل داده بود که ماموریت ویژه ای داشت. بچه های این گروه از طرف رهبرشون مامور بودن با دانشجو هایی که تو بعضی از زمینه ها ضعیف هستن، هم اتاق بشن و بعد از اینکه با طرف صمیمی شدن، یواش یواش مسایل اعتقادی و دینی رو بهش یاد بدن. اولش فکر می کردیم این کار بی فایده باشه؛ ولی بعداً نتایجش رو دیدیم. مثلا بعضی از دانشجوها که حتی اعتقادی به حفظ ظاهر و پوشیدن لباس مناسب شأنشون نداشتن، بعد از یه مدتی نماز شب می خوندن.
حتی بعضی ها اونقدر پیشرفت داشتن که لیاقت شهادت پیدا کردن. بعضی ها هم یه مسئولیت هایی گرفتن که به هر کس نمی دادن و در ظاهر بالاتر از سن خدمتی شون بود.