عیدالله الاکبر اشعار ویژه عید غدیر

ترتیل قرآن کریم 30 جزء

 

بخش های ویژه سایت مداحان قم
اخبار مذهبی , مداحی , مداحان , شاعران
اشعار مذهبی , اشعار مداحی
دانلود مداحی , مداحان اهلبیت ,مداحان قم
گلزار شهدای مجازی,وصیت نامه خاطرات شهدا کلیپ شهدا صدای شهدا
معرفی نامه و زندگی نامه مداحان و شاعران اهل بیت

اوقات شرعی

افراد آنلاین

ما 1527 کاربر آنلاین داریم

آمار بازدیدکنندگان

امروز
دیروز
این هفته
این ماه
کل آمار
4858
2469
22361
82507
32054746
Your IP: 3.142.130.242
بسم‏الله‏الرّحمن‏الرّحيم

 

اولاً اين روز بزرگ و اين عيد مسعود را تبريک عرض مي‏کنيم و به شما برادران عزيز - ذاکران، مداحان، گويندگان، سرايندگانِ در مدح و منقبت و مصائب اهل بيت (عليهم‏السّلام) - خوشامد عرض مي‏کنيم و اميدواريم که اين تلاشها و نفسهاي گرم و احساسات پاک شما مقبول و منظور و مورد توجه بانوي دنيا و آخرت - فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) - قرار بگيرد.
ادامه متن در ادامه مطلب ......

 

اين توسلها خيلي قيمت دارد. اين گوهر محبت اهل بيت، بخصوص فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) که ميان همه‏ي اين خاندان با عظمت، عزيز است، خيلي ارزش دارد. حقيقتاً روز ولادت اين بزرگوار -  که گوهر صدف نبوت و ولايت است - براي شيعيان، محبان و فرزندان معنوي و جسماني آن بزرگوار عيد بزرگي است.
يکي از آقايان که اشاره کردند که دشمنان اسلام و مسلمانان اين روز شيرين را با حوادث عراق و نجف تلخ کردند، راست است. لعنت خدا بر اين قدرتهاي مستکبر و ظالم و منافق و دروغگو و شياد و افزون‏طلب که براي آنها اصلاً نه حيثيت مردم، نه عقايد مردم، نه حقوق مردم، نه استقلال کشورها و نه عزت ملتها مطرح است. اگر کسي فکر کند که با تملق و نزديک شدن و تسليم در مقابل اينها مي‏تواند کاري از پيش ببرد، خطا کرده است. علاج اينها جز با ايستادگي و جز با کوبيدن شمشير برّان منطق حق و عزم ثاقب نيست و علاج کار اينها فقط با اراده‏ي قوي، منطق قوي و مشت قوي است؛ اينها امروز در دنيا در مقابل اين مسائل درمانده‏اند. آن چيزي که در عراق اين لقمه‏ي چرب و نرم را براي آنها گلوگير کرده و دارد خفه‏شان مي‏کند، همين ايمان و اراده‏ي يک مشت مردم بي‏پناه و مستضعف است. عراقيها نه پول دارند، نه سلاح، و نه پشتيبان بين‏المللي؛ اما با عزم، با ايمان و با ايستادگي نگذاشتند که آنها به خيال خوش خودشان و خواب خوشي که ديده بودند، اين لقمه‏ي چرب و نرم را فرو بدهند. من مکرر گفته‏ام، باز هم مي‏گويم: امريکاييها در بن‏بستند. اگر جلو بروند، ضربه مي‏خورند؛ اگر عقب هم بيايند، ضربه مي‏خورند؛ هرچه ادامه بدهند، برايشان مايه‏ي ضربه است؛ عقب‏نشيني هم بکنند، مايه‏ي ضربه است؛ در مخمصه گير افتاده‏اند. گرگي که در يک تله گير مي‏کند، داد و فريادش ممکن است عده‏يي را بترساند، يا پنجه‏اش کسي را که نزديک برود، زخمي کند؛ اما گير افتاده است. اميدواريم که خداوند شر اينها را از سر دنياي اسلام کم کند، و به ملت مسلمان عراق و شيعيان در هر نقطه‏يي از عالم، و به همه‏ي ملتهاي مسلمان و مؤمن، توفيق اعمال آن اراده‏ي شرافت‏آميزي را که قرآن از ما خواسته، به آنها عنايت کند.
درباره‏ي مقامات صديقه‏ي طاهره (سلام‏الله‏عليها) زبان و گفتار ما ياراي بيان ندارد؛ نمي‏شود توصيف کرد؛ وصف او از حد اين قالبهاي معمولي بياني ما بالاتر است؛ اما با زبان هنر تا حدودي مي‏شود ذهنها را نزديک برد؛ اين که بنده روي مداحي و شعر و سرودهاي اسلامي تکيه مي‏کنم، به همين خاطر است. با بال و پر هنر مي‏شود مقداري ذهن را نزديک کرد، ولي به حقيقت آنها در مقام توصيف نمي‏شود رسيد. البته کساني که دلها و عمل‏شان را پاک کنند، جسم و جان خودشان را تطهير کنند، تقوا و پرهيزگاري و پاکدامني را پيشه‏ي خودشان کنند و خودشان را تربيت کنند و مقداري از اين آلودگي‏يي که بنده و امثال بنده دچارش هستيم، خودشان را بيرون بياورند، چشمهايشان مي‏تواند ببيند؛ اما باز آنها هم نمي‏توانند توصيف کنند، ليکن دلهاي پاک و چشم دل بيناي آنها مي‏تواند انوار قدسيه‏ي اهل بيت و از جمله صديقه‏ي کبري (سلام‏الله‏عليها) را تا حدودي از نزديک ببيند و مقامات آنها را درک کند. ما نشانه‏هايي داريم. اين‏که از قول پيغمبر اکرم نقل شده است که: «فداها ابوها»، خودش يک نشانه است. اين‏که در روايت دارد که وقتي فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) وارد خانه‏ي پيغمبر مي‏شد، يا آن‏جايي که پيغمبر نشسته بودند وارد مي‏شد، «قام اليها» - حضرت پيش پاي او بلند مي‏شد؛ به طرف او مي‏رفت - اين يک نشانه است؛ اينها عظمت است. اين‏که همه‏ي دنياي اسلام از آن روز تا امروز - شيعه و سني فرقي ندارد - اين بانوي بزرگوار را با چشم عظمت و جلالت نگاه مي‏کنند، اين هم خودش يکي از آن نشانه‏ها و علامتهاست. امکان ندارد که همه‏ي عقلا، علما و متفکران با نحله‏ها و عقايد مختلف در همه‏ي تاريخ يک امت و ملت، بر مدح و ستايش يک مرکز متفق‏القول باشند. اين نيست مگر عظمت توصيف‏ناپذير آن مرکز؛ اين خودش يک علامت است. همه‏ي اين عظمت‏ها مربوط به يک بانوي هجده ساله؛ يک دختر جوان است! بيشترين سني که براي فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) طبق تواريخ مختلف گفته مي‏شود، از هجده سال است تا بيست‏ودو سال. از آن تکريمي که اميرالمؤمنين براي ايشان قائل است، و از آن تکريمي که در روايات و کلمات همه‏ي ائمه (عليهم‏السّلام) درباره‏ي فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) آمده، انسان مي‏فهمد که چه عظمت و شيفتگي‏يي در کلمات ائمه نسبت به فاطمه‏ي زهرا موج مي‏زند. هر يک از ائمه شط خروشاني هستند که فضاي معرفت و استعدادهاي بشري را سيراب و بارور کرده‏اند و همه‏ي اين جويبارها از اين چشمه سرازير مي‏شوند؛ چشمه‏ي جوشان فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها). روايات صادقين (عليهم‏السّلام)، عظمت حضرت رضا و موسي‏بن‏جعفر و ائمه‏ي بعدي، مقام والاي حضرت بقيّةالله (ارواحنا فداه)، همه جويبارهاي آن کوثرند؛ آن کوثر تمام نشدني، آن چشمه‏ي جوشان؛ برکات فاطمه‏ي زهرا اينهاست.
ما اين بزرگوار را خواسته‏ايم به عنوان الگو ميان خودمان مطرح کنيم. يک زن جوان، يک دختر جوان، که زندگي‏اش، زندگي معمولي؛ لباسش، لباس فقرا؛ کارش در خانه جمع و جور کردن بچه‏ها و مديريت خانه و کدبانويي اين خانه‏ي کوچک و دستاس کردن است و آن کوه معرفت و درياي عظيم علم و دانش در وجود اوست.
قرآن چهار زن را اسم آورده که اين چهار زن الگويند؛ دو الگوي نيکان عالم، دو الگوي بدان عالم. «ضرب الله مثلاً للّذين کفروا امرأة نوح و امرأة لوط»؛ زن نوح و زن لوط. «کانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما»؛ اين دو نمونه‏ي زنانه براي مردمان کافر در طول تاريخ هستند. وقتي خداي متعال در قرآن مي‏خواهد کفار - نمونه‏ي وجود کفرآميز و کفران‏کننده‏ي نعمت خدا - را معرفي کند، به جاي فرعون و نمرود و افراد ديگر، دو زن را مثال مي‏زند؛ زن نوح و زن لوط، که درهاي رحمت الهي به روي اينها باز و همه‏ي امکانات براي عروج و رفعت اينها آماده بود و دو پيغمبر، آن هم پيغمبري مثل نوح و لوط، شوهران اينها بودند که در خانه‏ي آنها زندگي مي‏کردند و حجت بر آنها تمام بود؛ اما اين دو زن قدر اين نعمت‏ها را ندانستند و «فخانتاهما»؛ به شوهرهايشان خيانت کردند. اين خيانت، لزوماً خيانت جنسي نيست؛ خيانتِ اعتقادي است؛ خيانتِ مسلکي است؛ راه را کج کردند. شوهرها با اين‏که پيغمبر بودند و مقام عالي داشتند، به درد اين زنها نخوردند؛ «فلم يغنيا عنهما من الله شيئا». خداي متعال رودربايستي و رفاقت و خويشاوندي با کسي ندارد. اگر کسي را مورد محبت و لطف و رحمت قرار مي‏دهد، با حساب و کتاب است؛ با تعاريف نيست؛ خدا قوم و خويش کسي نيست. اينها هم با اين‏که شوهرهايشان پيغمبر بودند، اين شوهرهاي پيغمبر نتوانستند اين دو زن را از شر غضب الهي نجات بدهند؛ اينها شدند نمونه‏ي کافران همه‏ي تاريخ.
در نقطه‏ي مقابل، باز خداي متعال دو زن را به عنوان نمونه‏ي مؤمنان ذکر مي‏کند: «و ضرب الله مثل للّذين امنوا امرأة فرعون اذ قالت ربّ ابن لي عندک بيتا في الجنّة و نجّني من فرعون و عمله»؛ يکي زن فرعون و ديگري، حضرت مريم: «و مريم ابنت عمران». آن زن اول، قصر فرعوني او را مجذوب نکرد؛ زن پرورش‏يافته در بساط فرعوني، کسي که زن فرعون است و لابد پدر و مادر و خاندانش هم از همين طواغيت بودند، در نهايت راحت و نعمت و رفاه و عزت ظاهري بود و زندگي مي‏کرد؛ اما ايمان موسي دل او را برد و تصرف کرد؛ به موسي ايمان آورد. وقتي ايمان آورد و راه را شناخت، همه‏ي آن راحت و رفاه را کنار گذاشت و ديگر آن قصر باعظمت در مقابل او جاذبه‏يي نداشت؛ گفت: «ربّ ابن لي عندک بيتا في الجنّة»؛ من خانه‏ي بهشتي را ترجيح مي‏دهم؛ زندگي دنيا ارزشي ندارد. حضرت مريم هم: «و مريم ابنت عمران الّتي احصنت فرجها فنفخنا فيها من روحنا»؛ دامن خود را پاک و پاکيزه نگهداشت؛ اينها ارزشهاي انساني است.
اين چهار زن فقط نمونه و نماد براي زنها نيستند، بلکه نمونه و نماد براي همه‏ي زنها و مردها هستند. آن دو زن با اين‏که باب رحمت جلوي آنها باز بود، به آن راه نرفتند و از آن استفاده نکردند؛ به معنويت به‏خاطر چيزهاي پست و حقير - عواملش را قرآن ذکر نکرده، حتماً چيزي است مانند اخلاق بد و يا يک خصلت بد - پشت کردند؛ يک چيز کوچک اين دلهاي ضعيف را به خودش جذب مي‏کند و آنها را از راه حق منحرف مي‏کند و مي‏شوند نماد کفار و انسان ناسپاس در مقابل خدا. اما دو زن ديگر، نماد ارزشهايند. او برايش جاذبه‏ي معنويت و جاذبه‏ي سخن حق آن‏قدر زياد است که به همه‏ي بساط و دستگاه فرعوني پشت‏پا مي‏زند، اين يکي هم پاکيزگي و پاکدامني و وارستگي دارد.
 فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) همه‏ي اين فضايل را با هم داراست. چون «و اصطفاک علي نساء العالمين» درباره‏ي مريم در قرآن هست و سيده‏ي نساء عالمين، در روايت هم دارد که او سرور زنان عالم در زمان خودش بود، ولي فاطمه‏ي زهرا سرور زنان عالم در همه‏ي ادوار تاريخ است؛ اين الگوست. برادران عزيز! ما امروز به اين الگو احتياج داريم.
امروز دستگاه‏هاي تبليغاتي دنيا براي گمراه کردن انسانها دائم الگو جلوي چشم نسلهاي بشر در همه‏ي دنيا مي‏آورند. البته الگوها کم‏جاذبه و ناموفق است، اما دست‏بردار نيستند؛ هنرپيشه مي‏آورند، نويسنده مي‏آورند، آدمهاي پرهياهوي خوش‏ظاهرِ بدون باطن مي‏آورند، هيکلهاي پوچ و بي‏معنا را مي‏آورند و مرتب نمايش مي‏دهند، تا بتوانند به وسيله‏ي اين الگوها، انسانها را به سمتي حرکت بدهند و به راهي بکشند. آنها براي اين‏کار، پولها خرج مي‏کنند و فيلمهاي هاليوودي و چيزهايي از اين دست که مي‏بينيد و مي‏شنويد و مي‏دانيد، اغلبش جهت‏دار است. با اين‏که مي‏گويند هنر بايستي فارغ از سياست و جهتگيري سياسي باشد، رفتار خودشان بعکس است و اين‏جوري نيست؛ مستکبران عالم هنر، سينما، فيلم، شعر، نوشتن، مغز و استدلال و فلسفه را در راه منافع استکباري و چپاولگري خودشان استخدام کرده‏اند؛ همين چيزي که امروز مظاهر سرمايه‏داري دنياست؛ قدرت نظامي‏اش امريکاست، قدرتهاي اقتصادي‏اش هم شرکتهاي پشت‏سر دولت امريکايند. آنها از همه‏ي امکانات استفاده مي‏کنند براي الگوسازي، ملتها هم دستشان خالي است و الگو و نمونه‏يي که بتوانند در مقابله‏ي با آنچه که آنها مي‏آورند، از خودشان نشان بدهند، ندارند. ما دستمان پُر است، ما زنان بزرگي داريم؛ اگر حالا بخواهيم وارد وادي مسأله‏ي زن بشويم. زنان باعظمتي در تاريخ اسلام هستند که اوج و قله‏ي اين عظمت‏ها، فاطمه‏ي زهرا، صديقه‏ي کبري (سلام‏الله‏عليها)، است. حضرت زينب و حضرت سکينه هم ماجراهايشان ماجراهاي شگفت‏آور براي انسانهاي متفکر و باهوش و خردمند و اهل فکر است. امام حسن و امام حسين را گفته‏اند: «سيّدي شباب اهل الجنّة». با اين‏که اينها هميشه جوان نبودند و اين دو بزرگوار به سنين پيري و کهولت هم رسيده‏اند، اما «سيّدي شباب» به آنها گفته‏اند؛ يعني جواني اينها بايد به عنوان يک الگو هميشه در مقابل چشم جوانهاي دنيا باشد. جواني خود پيغمبر و جواني اميرالمؤمنين هم همين‏جور است.
 حرف من با شما برادران عزيز مداح و ذاکر اين است که شماها در اين زمينه خيلي وظيفه داريد. من گاهي اوقات توصيه‏هايي مي‏کنم. اين‏جور نيست که ما براي عظمت فاطمه‏ي زهرا درمانده باشيم که چه‏جور اين عظمت را بيان کنيم و متوسل بشويم به شعر، نثر و يا کلامي؛ نه، بلکه ما به آن عظمت احتياج داريم. اين خورشيد متلألئ و درخشان به همه‏ي موجودات عالم سود مي‏بخشد و حالا گوشه آفتابش هم داخل خانه‏ي ما افتاده است؛ ما بايد ببينيم از اين چه‏جوري مي‏توانيم استفاده کنيم. آن خورشيد که خيلي بالاتر است؛ حالا ما ساعتهاي متمادي بنشينيم و راجع به توصيف اين خورشيد - که درست هم نمي‏دانيم چه هست و ذهن ما به آن نمي‏رسد - حرف بزنيم، شعر بگوييم، بخوانيم؛ اما نرويم زير اين آفتاب بنشينيم، تا بدنمان را گرم کنيم، جسم‏مان را رشد بدهيم و حيات خودمان را تقويت و تأمين کنيم؛ اين‏که عاقلانه نيست؛ شأن اين بزرگوار و اين بزرگوارها خيلي بالاست.
خدا رحمت کند کساني را که جريان تشيع را به کشور ما آوردند و ما را با اين حقايق آشنا کردند؛ اگر نمي‏شد، خيلي سخت بود. رحمت خدا بر آن شمشيرهاي زبان و شمشيرهاي قلم و شمشيرهاي ميدانهاي مختلف که توانستند اين حقايق را براي ما روشن کنند و ما را در اين راه بيندازند که ببينيم و بفهميم، والّا اين دلايل واضح در مقابل خيلي‏ها هست، اما نمي‏فهمند و درک نمي‏کنند؛ چون تعصبها نمي‏گذارد. ما اين اقبال را پيدا کرده‏ايم و بايد خدا را شب و روز بر اقبال آشنايي با ولايت اهل‏بيت (عليهم‏السّلام) که نعمت عجيبي است، شکر کنيم.
شما ببينيد امروز نسل جوان شما - چه دخترهاتان، چه پسرهاتان - و جامعه‏ي شما از خلأ کدام معرفت رنج مي‏برند و آسيب مي‏بينند؛ از کمبود کدام عنصر سازنده‏ي اخلاقي رنج مي‏برند، آن عنصر اخلاقي را در وجود فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) و در فضايل آن بزرگوار و اين وجودهاي مقدس پيدا کنيد و به زبان شعر - که زبان هنر هست - آن را القا و بيان کنيد. ببينيد ما در زندگي سياسي و اجتماعي‏مان به کدام درس اهل‏بيت احتياج داريم، آن را از زندگي اين بزرگواران و اين بزرگوار بخصوص استخراج کنيد و با زبان شعر بيان کنيد؛ اينها لازم و مهم است، والّا صرف مدح گفتن - که الفاظ آن مدح هم گاه الفاظ مبهمي است که نه شنونده درست مي‏فهمد که محصول اين مدح چه شد و نه گاهي خود گوينده! - کافي نيست. ما بايد اظهار ارادت بکنيم و اين اظهار ارادت، کمال ماست؛ «مادح خورشيد مداح خود است»؛ اما به اين نبايد اکتفا کنيم. ما بايد ببينيم امروز چه درسي از اين بزرگوارها مي‏شود بگيريم. مبلغ هم وظيفه دارد، هنرمند هم وظيفه دارد، فيلمساز هم وظيفه دارد، گردانندگان سينماي کشور هم وظيفه دارند، گردانندگان تلويزيون کشور هم وظيفه دارند، منبري‏ها هم وظيفه دارند، مداح جماعت هم وظيفه دارد؛ من مي‏خواهم بگويم شما وظيفه‏ي خودتان را در کنار اين وظايف سنگيني که بر دوش همه‏ي ماست، بازيابي کنيد؛ اين توصيه‏ي من به برادران عزيزم است که هميشه از آنها درخواست مي‏کنم و با آنها در ميان مي‏گذارم.
امروز ما کشوري هستيم که ملت ما به برکت خون و قيام امام حسين و به برکت روح حسيني، توانست قيام کند و يک نظام استبدادي فاسد خبيث زشت‏کردار زشت‏خو را به زانو دربياورد و يک حکومت مردمي با صبغه و روحيه و با عمل نسبتاً اسلامي - روحيه‏ي ما اسلامي است؛ اما نمي‏توانم بگويم که عمل‏مان کاملاً اسلامي است؛ نسبتاً اسلامي است که ان‏شاءالله روزبه‏روز بايد بيشتر اسلامي شود - را سر کار بياورد، که خود اين نظام، فحش به همه‏ي قدرتهاي عالم است؛ نفس وجود نظام جمهوري اسلامي فحش به امريکاست، ولو شما يک کلمه هم «مرگ بر امريکا» نگوييد؛ خود اين‏که اين هست، نوعي دهن‏کجي به همه‏ي قدرتهايي است که با معنويت و با فضيلت و با استقلال و با شرف ملتها مخالفند. امروز همه وظيفه دارند اين نظام را از نقصها و ضعفهاي خودش خلاص کنند و عناصر قدرت و قوّت معنوي و مادي را در آن تقويت کنند و در آن بيشتر به‏وجود بياورند. اگر احتياج به وحدت داريم، اگر احتياج به علم داريم، اگر احتياج به همکاري داريم، اگر احتياج به تلاش اقتصادي يا سياسي داريم، اگر احتياج به روح شهادت‏طلبي و سلحشوري داريم و اگر احتياج به خيلي چيزها داريم، بايد هر کس به قدر خودش اينها را در جامعه به‏وجود بياورد.
 جبهه‏ي تبليغ، جبهه‏ي وسيعي است که در آن هنر و آموزش و علم و دين و دانشگاه و حوزه و وزارت ارشاد و صدا و سيما هستند، که يک قسمت از اين جبهه‏ي وسيع، به جماعت مداح - اين برادرهايي که در دوره‏ي جنگ و دفاع مقدس در جبهه بودند، خوب در ذهن‏شان حرف بنده را تصوير مي‏کنند - سپرده شده است و آن مانند اين است که اين بخش عظيم را اين لشگر يا اين قرارگاه به عهده دارد و تکه‏يي از آن را به گردن ما سپرده‏اند؛ ما بايد اين را خوب از عهده بربياييم، تا ديگران هم که در بخشهاي خودشان از عهده برآمده‏اند، مجموعش بشود پيروزي؛ بايد برادران مداح به اين موضوع توجه کنند؛ والّا ما در نوحه‏خواني، مصيبت‏خواني و مرثيه‏خواني، اگر يک مقدار همت و سليقه به خرج بدهيم، مي‏توانيم همه‏ي اين مفاهيم عالي را بگنجانيم و البته مي‏شود همه‏ي اينها را پوچ و پوک و خالي کرد و فقط ظواهري باشد. اين موضوع مي‏تواند در روضه، در نوحه، در سينه‏زني و در مدح و مصيبت باشد؛ طوري که فقط دلي بسوزد و قطره اشکي بريزد، بدون اين‏که اندک بهره‏يي برده شود؛ در روز جشن هم به همين نحو. وظيفه و مسؤوليت بزرگ جامعه‏ي مداح اين است که مطالبش پُرمغز و پُرمحتوا باشد و به شيوه‏ي درست اين را اداره کند؛ هم در مصيبت و مدايح، و هم در عزا و جشن. بايد مطالب با شکلهاي مختلف و در قالبهاي مختلف بيايد.
اميدواريم خداي متعال به همه‏ي ما توفيق بدهد وظايف‏مان را درست بشناسيم و بر طبق آن وظايف عمل کنيم. ان‏شاءالله اين عيد سعيد بر همه‏ي شماها مبارک باشد.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تغییر کد امنیتی

این سایت توسط گروه مهندسی نرم افزار انعکاس برتر طراحی و اجرا شده است