- منتشر شده در جمعه, 29 فروردين 1393 11:38
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 2732
در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
تو کیستی؟ تجسم کل کمـالها بالاتـری ز قلــۀ قــاف خیـالها
زیبـــاتـر از جمـــال تمام جمالها زانو زدند پیش کنیزت جلالها
عصمت به عصمت تو دمادم دهد سلام
بـــر یــازده مسیح تـو مریـم دهد سلام
بایـد بـه کــوثـر تـو وضـویی دگر کنم تطهیر دل به نور تو شب تا سحر کنم
از ذکر لحظهلحظه دهان پر گهر کنم قرآن به دست گیرم و مدحت ز برکنم
مـدح تـــو در کتــاب خداونـد اکبر است
تفسیر آن به عهدۀ شخص پیمبر است
آوای وحـــی در نـفـــس تـــو تـــرانهای جنت ز بینشانــه حریمت نشـانهای
دوزخ ز آتـــش دل خصمــت زبـــــانهای جبـــریل گِــــرد دام تو محتاج دانـهای
نور تو گر نبود، ز عالم نشان نبود
عالم نبود، بلکه ز آدم نشان نبود
تــو بحـر نــور و خیل رسل گوهر تواند پیغمبــــران تمـــــام، پیــــامآور تــواند
پـــاکان دهـــر قطـرهای از کــوثر تواند جنــــات عــــدن شیفتـــۀ قنبــر تواند
گر فضهات به ما نگهی برملا کند
با یـک نگـاه، طینت ما را طلا کند
ایمان،گل شکفتهای ازبوستان توست عطـر بهشـت،در نفس دوستان توست
قـرآن نیـازمند بـه نطـق و بیان توست بالله قسم رسول خدا مدحخوان توست
احمـد ز لعل لـب دُر مدح تو سفته است
در مدح تو هر آنچه خدا گفت گفته است
مـــن آمــدم کــه بـر تـو ثناگستری کنم بــا گفتــن ثنــــات، پیـــــامآوری کنم
بـــا مــــدحت از پیـــامبران دلبــری کنم بـر خلق با شراب خدا ساغری کنم
تا باشـدم به دامـن مدح تو دسترس
مضمون ز جبرییل گرفتم بـه هر نفس
در بــانــوان خلـد مقــام تـو اول است بعد از رسول، فــوق نبیین مرسل است
حتی نگاه توهمه را فیض اکمل است گفتارتو به گوش علی وحی منزل است
حکم علیست حکم خدا، با چنین مقام
دانـد بــه خـــود تمـــرد امــر تــو را حـرام
بـــاید تــو بــر پیــامبـران رهبری کنی بــاید تــو در دفـــاع علی حیدری کنی
بـاید تـو از بــــرای نبـی مـادری کنی بـــاید تـو در کمــال، پــدرپـــروری کنی
باید که خواند شخص تو را اسوۀ همه
بـــاید ائمــــه بـــر تــــو ببالندـ فاطمـه!
وقتـی خـــدای پـــاک ثنــاگسترت شود وقتی که جبـرییل، غـلام درت شود
وقتی که قلب ختم رسل سنگرت شود وقتی بهشت شیفتــۀ بـوذرت شود
وقتـی تــــو روز حشــر، قیامت بپــا کنی
آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنی؟
آیــا رواســت- ای همــۀ عـالمت فـدا- بــا کشتن تــو اجـر رسالت شود ادا؟
آیـــا رواســت کـــــوثــر پیغمبــــر خـدا بـــا تــــازیانه آیــهای از آن شود جدا؟
آیــــا رواسـت پشـــت در آستــــان وحی
دلجویی این چنین شود از خاندان وحی؟
آیــا رواسـت مـــرکـز وحی خدا و دود؟ آیا رواست شعلۀ آتش به جای عود؟
آیـــا رواسـت ضــرب غلاف آیدت فرود؟ آیـا رواست یـاس محمـد شود کبود؟
آیا رواست محسنت اینسان شود هلاک؟
آیــا رواســت امابیهــــا فتــــد بـــه خـاک؟
آنـان کـه پیـش دیــدۀ مـولا تو را زدند والله ضــــربـه بــــر بــدن مصطفی زدند
آتش بـه در نـه! بـر جگر مرتضی زدند یک تن نگفت چیست گناهت چرازدند؟
وقتی جدا ز گوش تو آن گوشواره شد
دردانـهات حسن جگـرش پارهپاره شد
بیـتالله و مغیــره کجـا؟ وای وای من! قــرآن کجا و ضــربـۀ پـا؟ وای وای من!
وای از دل رســول خدا! وای وای من! کشتنـد بیگنــــاه تـو را وای وای من!
«میثم!» فقط نه فاطمه را کافران زدند
سیلــی بـه صورت همه پیغمبران زدند
شاعر: حاج غلامرضا سازگار «میثم»