- منتشر شده در سه شنبه, 03 شهریور 1388 14:20
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 4659
درد ناگفته را، تو دوا میکنی
حاجت بنده را، تو روا میکنی
من شدم از تو دور، تو کنار منی
من گریزم ز تو، تو صدا میکنی
من کنم قهر و تو، میکنی آشتی
من گنه میکنم، تو حیا میکنی
من کنم دشمنی، تو کنی دوستی
من چها میکنم، تو چها میکنی
من به بیگانهها، آشنا میشوم
تو مرا با خودت آشنا میکنی
من پناهندهام بر درِ رحمتت
تو مرا از درت، کی رها میکنی؟
هم گشایی در و هم کنی دعوتم
هم صدا میزنی، هم عطا میکنی
گه به من نالۀ نینوا میدهی
گه مرا زائر کربلا میکنی
گه دلم را بری در بهشت نجف
گه روان در حریم «رضا» میکنی
«میثم» از هر دمت بوی گل میدمد
تـا تـو راز و نیاز بـا خـدامیکنی
شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)
--------
توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد