- منتشر شده در چهارشنبه, 29 آذر 1391 17:36
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 2817
ای سحرگاه شب قدر حسین روی تو باشد مه بدر حسین
کی سزاوارت بود ویرانه ای جای تو باشد فقط صدر حسین
کاش جانم مثل جانت خسته بود استخوانم مثل تو بشکسته بود
هر کجا اشکی ز چشمت می چکید تازیانه بر تنت بنشسته بود
کسد به مانندت سر بابا ندید تو چرا با عُمر کم قدّت خمید
وای من، این عقده گشته در دلم یک سه ساله دختر و موی سفید
یا رقیه بهر من تدبیر کن با نگاهت بر دلم تاثیر کن