- منتشر شده در چهارشنبه, 29 آذر 1391 16:50
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 4565
سيدمحمد موسوي سجاسي در نظرگاه اهل معنا يعني گنجينه اشعار بلند و قصايد پرمغز آئيني؛ يعني ديوان فؤاد كرماني، يعني شعرهاي محمدحسين غروي كمپاني و يعني سروده هاي دكتر قاسم رسا، ملك الشعراي آستان قدس رضوي.
مردم تهران كه دست كم از نيمه دهه چهل، اين مداح اهل بيت(ع) را مي شناسند، به خوبي مي دانند كه علاوه بر خواندن قصيده هاي طولاني و گاه 100 بيتي از مشاهير شعر و ادب پارسي، روضه هاي گرم و جانسوز او نيز منحصر به فرد و يگانه است.
ارادت ويژه موسوي به حضرت صديقه طاهره(س) نيز براي همه آشناست. مجالس مرثيه خواني اين ذاكر ائمه هدي(ع) در حسينيه امام خميني(ره) و در حضور مقام معظم رهبري، بارها و بارها از تلويزيون پخش شده و غير از اين، مشتاقان روش مداحي موسوي 54 ساله، چه در تهران و چه در شهرستان ها مجالس او را گرم كرده اند.
اين پيشكسوت مداحي، حالا پس از اين همه سال به بزرگي صاحب سبك و پيشرو تبديل شده كه مداحان جوان از او در خواندن مراثي تقليد مي كنند؛ هرچند كمتر كسي توانسته مانند او، اشعار شاعران متعدد را در گنجينه سينه حفظ كند.
او را در فرودگاه مهرآباد تهران ديدم. هر دو با يك پرواز به تهران آمديم و آنجا دانستم كه در آخرين ساعت ها از سوي بعثه مقام معظم رهبري به اين سفر آسماني فراخوانده شده است. فرصتي دست نداد تا در طول پرواز با او به گفت وشنود بنشينم و در مدينه، پيش از آنكه اولين آئين مرثيه خواني را برگزار كند، دقايقي به صحبت گذرانديم.
نوبت چندم تشرف شما به مدينه است؟
دقيق يادم نيست. فكر مي كنم حدود 50 نوبت مشرف شده باشم. 28 سفر به حج تمتع آمده ام و بقيه را عمره گذاشته ام.
از چه سالگي و چند سالگي خودتان؟
از سال 1349 در مسير حج بوده ايم. آن وقت، 27 ساله بودم.
همه اين سفرها را به عنوان مداح مشرف شده ايد؟
نه. از سال 54 حمله دار (كاروان دار) حج بوده ام.
اين 50 سفر چه نتايج و دستاوردهايي براي شما داشته است؟
آبرويي كه خدا در اين چند سال به ما عنايت كرده، رهاورد همين سفرهاست. در اين جور سفرها معمولاً انسان هم خواسته هاي دنيايي دارد و هم خواسته هاي معنوي.
در روايات به نقل از اهل بيت(ع) آمده است كه حتي نمك آشتان را هم از ما بخواهيد. اينطور نيست كه زائر وقتي به خانه خدا يا حرم نوراني رسول گرامي اسلام (ص) آمد، فقط درخواست هاي معنوي و اخروي داشته باشد. من هر دو را خواسته ام و خداوند عطا كرده است.
سوز و گدازي را كه در ستايشگري و مداحي اهل بيت(ع) داريد، رهاورد همين سفرها مي دانيد؟
شكي در اين نيست. از سال اول تا امروز از خدا خواسته ام، هرچه خودش مي خواهد بر زبان من جاري كند.
اولين سفر را به ياد داريد؟
اين سفر با خاطرات جالبي همراه شد. در جايي مجلس داشتم. يك شب بعد از روضه خواني، دوستي از اهالي هيئت گفت كه مي خواهد با يك واسطه مرا به حج بفرستد. حتي خودش مداركم را گرفت تا گذرنامه تهيه كند. وقتي گذرنامه را گرفتم، به يكي از دوستانش كه كاروان دار بود، معرفي ام كرد.
من در دفتر آن كاروان دار نشسته بودم كه كارگران براي پيش بردن كارها به آن شخص مراجعه مي كردند، اما رفتار و برخورد او با زيردستانش به قدري زننده و ناپسند بود كه نتوانستم تحمل كنم و گذرنامه را از آن كارواندار پس گرفتم و از سفر با او انصراف دادم.
بعد از آن براي تعمير اتومبيلم به يكي از محله هاي جنوبي تهران رفتم و در آنجا، مرحوم حاج اكبر مظلوم، يكي از مداحان قديمي و مدير كاروان حج مظلوم را ديدم. از من پرسيد كه در اداره گذرنامه چه مي كرده ام و وقتي دانست از تشرف به حج با آن كارواندار منصرف شده ام، گذرنامه ام را گرفت تا آن را نگاه كند. بعد آن را در پالتويش گذاشت و از من قول گرفت كه با او راهي حج تمتع شوم.
با وجود زحمات و سختي هاي حج در آن زمان، سفر اول خيلي به من خوش گذشت. به خصوص اينكه عيد قربان آن سال با جمعه همزمان شد و حج اكبر نام گرفت.
به عنوان خدمه با كاروان مظلوم همسفر شديد؟
بله. خيلي كار پرزحمتي بود. البته زحمتي كه كيف داشت. حالا زائران در رفاه كامل هستند و آن سختي ها و مشقت هاي قديم نه براي حاجي وجود دارد و نه براي خدمه كاروان.
به عنوان يك سفر اولي چه حال و هوايي داشتيد؟
من فقط به حاج اكبر مظلوم سپرده بودم كه مواظب حج من باشد. به او گفتم: هر دستوري داريد، انجام وظيفه مي كنم، اما مراقب باشيد در موسم اعمالم را به خوبي به جا بياورم. سفر اول است و آگاهي كاملي ندارم. با اين وصف در ابتداي طواف در بيت الله الحرام از كاروان جدا ماندم و از نظر آنها گم شدم.
در تنهايي گريه ام گرفت و به خدا گلايه كردم. گفتم كه من تمام تعهدات و وظايفم را انجام دادم، اما الآن نمي دانم چه كار كنم. همانطور كه گريه مي كردم و سرگردان قدم مي زدم، مردي نزديك آمد و دليل حيراني و سرگرداني ام را جويا شد. ماجرا را به او گفتم و اينكه نمي دانم بايد چه كنم و چگونه اعمالم را به جا بياورم.
آن مرد، دستش را روي شانه ام گذاشت و مرا طواف داد. بعد هم سعي صفا و مروه را به جاي آورديم و وقتي اعمال به پايان رسيد، خيلي از او تشكر كردم. آن مرد مرا در آغوش كشيد و خداحافظي كرد و رفت. نشناختمش و بعد از آن هم هيچگاه او را در تهران يا جاهاي ديگر نديدم، اما فارسي را به خوبي مي دانست.
براي شيعيان مولا اميرالمؤمنين(ع)، اقامت در شهري كه اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و صديقه طاهره(س) در غربت مدفون شده اند، آزاردهنده است. آيا اين حس در شما به نوعي غريبي تبديل نمي شود؟
مدينه، هيچگاه براي من غربت زا نبوده است، بلكه انگار در شهر و خانه خودم زندگي مي كنم. هرچند در ظاهر، گريان و نالانم، اما در باطن دچار نوعي نشاط قلبي هستم و اين نشاط، قابل وصف نيست. هربار كه در نوبت اول به ساحت قدسي امامان بقيع عرض ادب مي كنم، ابتدا از آنها تشكر مي كنم كه دوباره مرا به پابوس خود طلبيدند.
منظور اين بود كه خيلي از زائران بقيع نمي توانند خواسته هاي دروني خود را آشكار كنند يا اجازه عرض ارادت به وجود مقدس اهل بيت(ع) را ندارند. شما كه هميشه در مجالس با آوردن نام حضرت صديقه طاهره(س) اول خودتان منقلب شده ايد، با اين موضوع چگونه كنار مي آييد؟
هركس كه ولايت اهل بيت(ع) در دلش باشد، نمي تواند درباره غربت ائمه بقيع يا بي بي دو عالم بي تفاوت بماند، اما توجه كنيد كه ما آنان را زنده و ناظر مي دانيم و زيارتشان در بقيع يا هر جاي ديگر به منزله ايستادن در پيشگاه آنان است.
بنابراين آنها پاسخ سلام ما را مي دهند و ناظر بر زيارتمان هستند. پس با وجود اينكه غربت اهل بيت(ع) ما را از درون مي سوزاند، اما ايستادن در محضر آنان و عرض ارادت به آن بزرگواران موجب صفاي روح مي شود. در اين ماجرا، غم و شادي باهم نهفته است. شما اشك ديده داريد، اما قلبتان آرام و بانشاط است.
آشنايي مردم با شما، موجب نمي شود خلوتي در حرم يا بقيع نداشته باشيد؟
از جهاتي اين آشنايي به خلوت انسان لطمه مي زند. در روايات داريم كه در خلوت حجاج و زائران ورود نكنيد، اما مردم به مداحان و ذاكران اهل بيت(ع) محبت و ارادت دارند. گاهي به قول معروف سيم آدم دارد وصل مي شود كه يك زائر از راه مي رسد و التماس دعا مي گويد! اصلاً ديگر آن حس و حال به انسان دست نمي دهد. يادم مي آيد در بقيع حال عجيبي، داشتم و مي دانستم كه عنايت ويژه اي شده است. يك دفعه زائري از راه رسيد و به شانه ام زد و آشنايي داد: «آقاي موسوي! التماس دعا!»
فكر مي كنيد چه ذكري براي تشرف به خانه خدا كارساز خواهد بود؟
يكي از ياران امام صادق(ع) خدمت ايشان رسيد و گفت كه در طواف خانه خدا، تمام ذكرهايش را فراموش كرده و فقط صلوات فرستاده است. امام فرمودند: «شما بهترين و بالاترين ذكر را مشغول بوده ايد.» هيچ چيز به اندازه صلوات بر محمد و آل محمد (ص) كارساز نخواهد بود. منتها شب هاي قدر اين سفرها مقدر مي شود و انسان بايد اين شب ها را فراموش نكند.
منبع:hajj