- منتشر شده در سه شنبه, 21 آذر 1391 23:03
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 4624
اگر سخنران حرف بيدليلي زد مستمع اعتراض كند
برای اولین سوال و در واقع مدخل بحث با توجه به ویژگیهای مراسم حضرت اباعبدالله عليه السلام، در جامعه فعلی معیارهای یک جلسهی مطلوب و در شأن حضرت چیست؟
سوال خوبی است و فکر میکنم برای کسانی که میخواهند چنین خدمات فرهنگی را انجام بدهند و یا به عبارت دیگر شعائر مذهبی را زنده نگه بدارند و به دیگران منتقل کنند اولین شرط داشتن اخلاص است. یعنی چیزی که گوهر اصلی یک عمل میتواند باشد. مثل زرگرها که خیلی وقتها به شکل ظاهری طلا کاری ندارند و عیار کار را میسنجند. در واقع عیار کار در حفظ شعائر اخلاص است و این هم برای بانیان این جلسات و هم برای شرکت کنندگان و حاضرین و هم برای سخنرانان و ذاکرین مجالس موضوعیت دارد. این موضوع حتی برای کسانی که میخواهند شعری برای اباعبدا.. بسرایند و یا نمایشی اجرا کنند و یا موسیقی را تنظیم کنند هم باید مورد توجه قرار گیرد. اخلاص به این معنا که حس بکند این کار را برای خدا، حفظ شعائر دین و به دستور کسی که میخواهد به او عرض ارادتی بکند، انجام بدهد. و این بدان معنا نیست که به سبب داشتن اخلاص، پول و هزینهی کمتری را انجام بدهیم. به طور مثال هنرمند یا ذاکری پول را عامل ضربه زننده به اخلاص بداند. درست مثل اینکه کسی وارد جلسهای شود و از غذایی استفاده کند، ولی برای غذا خوردن به آنجا نیامده و هدف دیگری داشته است. اخلاص هم این چنین است؛ به نیات افراد بستگی دارد و اگر بشود نیتها را هر چه خالصتر کرد که حالا نیتهای خاص و غیر خاص هر کدام عوارض و اقتضائاتی دارند که شاید در طول عرایضم اشاره کنم. باید مطمئن باشیم هرچه نیات افراد خالصتر باشد، میتوان به برکات و اهداف بیشتری نایل شد و هر چه از اخلاص دورتر بشویم و اعمال ما رنگ ریا و چشم و همچشمیِ اهداف دیگر مانند اهداف سیاسی و غیره پیدا بکند؛ قطعاً مشکلات بعدی پیدا خواهد شد.
دومین ویژگی این مجالس، یک ذوق و سلیقه است که میشود آن را در قالب هنر تعریف کرد. گاهی شعر یک شاعر، مدح یک مداح، رثای یک مرثیه خوان، وقتی با یک ابزار هنری و نگاه هنرمندانه عجین میشود، تأثیری میگذارد که بدون آن فالب قطعاً کمتر اثر گذار بوده است. و این ریزبینیهای هنرمندانه نهتنها با اخلاص منافاتی ندارد، بلکه او را تکمیل میکند. خود خداوند در قرآن از این ابزار استفادههای فراوانی کرده است. ما در روایات داریم که خداوند زمانی که هر پیامبری را مبعوث میکرد، دو ویژگی را آن پیامبر داشت. »ما بعث الله نبیاً الا حسن الوجه و الا حسن الصوت« یعنی هر پیامبری که مبعوث میشد هم چهرهی زیبایی را داشت و هم صوت زیبایی داشت. یعنی خداوند به صدا و سیمای انبیا نیز توجه داشت و اینطور نبود که بگوید چون اینها انسانهای خوبی هستند، باقی موارد دیگر مهم نیست؛ تقوا داشته باشند کافیست.
ویژگی سوم محتوای جلسه است. چون سلیقه و هنر مثل قالب است: الآن برای فروش آب باید آن را در ظروف کریستالی بستهبندی کرد اما سابق از ظروف سفالی استفاده میشد. آب همان آب است اما امروز اگر آب را در کوزهای گلی بریزند هیچ کس حاضر نیست آن را بخورد. اما اگر آب را در ظرفی زیبا بریزیم گاهی عطش نوشیدن زیادتر هم میشود. دقیقاً این بحث محتوا و قالبهاست. بعضی اوقات شعر از لحاظ ظاهر و صورت زیباست، اما فاقد محتواست. تعبیر عامیانهای داریم که میگوییم : آفتابه لگن چند دست، شام و ناهار چقدر ... خیلی اوقات مجالس ما اخلاص را دارد، بحث هنریش هم خوب است اما در انتهای کار میبینیم چیزی دستگیر مخاطب ما نشده است؛ و اینجاست که ما با بالا بردن کیفیتها میتوانیم اثربخشی این مجالس را بالا ببریم. در حالی که بنده میدانم بسیاری از مراسمها به دنبال کمیت هستند. مثلاً اگر از فلان ساعت تا فلان ساعت برگزار نشود چه میشود و يا مثلاً فلان مداح هم بايد بيايد و ... .
گاهی ممکن است مجالسی، کمیتهای کمی داشته باشد، نظیر تعداد شرکت کنندگان کم و تعداد محدود دفعات برگزاری و ... اما همان کمیت به نسبت پایین با کیفیت خوب قابل پوشش و جبران است. دقیقاً آنچه که قرآن میگوید: «كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله» (انبياء-24) یا جایی که قرآن میگوید یک بانوی پاک و پاکدامن بر زنی که زیباست ولی پاکدامن نیست ارجح است.
اينها، پايههای يک جلسهی استانداردِ مذهبی است. البته مسایل جزئیتری نیز وجود دارد که توجه به آنها هم خالی از لطف نیست. به طور مثال گاهی یک پذیرایی بی موقع میتواند به جلسه لطمه وارد کند. اینها دیگر قابل ذکر نیستند و آنهايی که تجربه دارند اين نکات ريز رو هم در نظر دارند.
از فرمایشات شما میتوان این برداشت را کرد که مجالسی که این سه ویژگی را در تعادل با یکدیگر داشته باشند، معیارهای مناسب را دارا هستند؛ حال این سؤال پیش میآید که آیا مجالسی که در حال حاضر در کشور ما برگزار میشوند توجهشان به ابعاد معرفتی در حد مطلوب هست و یا به بیانی دیگر ابعاد معرفتی و علمی جلسات با ابعاد احساسی آنها در تعادل هستند؟
ببینید منظور من از عاشورا شاید هردوی این جنبهها باشد، یعنی عاشورا در عین اینکه یک شناخت و معرفت عمیقی به آنها میدهد، روی احساسات نیز تاثیرگذار است. و در واقع عاشورای بی احساس را قبول ندارم، چراکه در روایات ما تأکید شده است که اشک و آهی در جلسه باشد و یا داریم که اگر کسی بر حسین (ع) بگرید، ثوابش بهشت است و این روایات درست هستند و جعلی نیستند. اما قطعاً احساسی که از یک شعور و معرفت درست ناشی میشود متفاوت و درست است. این مباحث در کتب حماسه حسینی شهید مطهری هم مطرح شده و قطعاً منظور شهید این نبوده که ما حسین را در بعد حماسی منحصر بکنیم و احساسات و عواطف عاشورا را نادیده بگیریم چرا که در سخنرانیهای شهید، خودش از مستمعین بیشتر گریه میکند و منقلب میشود. لذا اگر هر دو بال یعنی شعور و شور در مجالس اباعبدا.. باشند - البته واضح است که شعور نقش ریشه را خواهد داشت و شور، شاخه و برگ آن است- آن مجلس ایدهآل خواهد بود.
در مجالسی که مخاطبین آن بیشتر جوانان هستند و به نوعی جوانمحورند، گاه دیده میشود که شاخه بر ریشه غلبه پیدا کرده و خصوصا بحث مداح پروری در آن بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و بحثهای منبری و علمی جلسه اندکی مهجور میماند؛ و پرسش اصلی این است کدام را باید در محوریت قرار داد؟
من میخواهم کمی عمیقتر به این موضوع نگاه کنم با توجه به اینکه نگاه عرف همین طور است که شما میفرمایید. گاهی منبرهای ما خود نوعی مداحی است و گاهی هم مداحیهای ما اثر بخشی بیشتری نسبت به سخنرانیهای ما دارند. ائمه ما گاهی صلههای سنگین به شعرا میدادند برای آنکه راجع به کربلا شعر بسرایند و آنها را با صوت زیبایی بخوانند. استقبال حضرت سجاد (ع) از فرزدق و محبتهای امام رضا (ع) به دعبل، و مهربانیهای امام صادق (ع) به کمیت اسدی و ... خود گواه این مطلب هستند. آشنایان با تاریخ اسلام قطعاً از تلاشهای مادی و معنوی ائمه در جاری شدن این سخنان آتشین آگاهی دارند. لذا نمی توان یک تقسیم مداحی و منبری را داشت و باید به محتوای هر دو نگاه کرد. اما چیزی که به صورت متداول در جامعه میبینیم با این فاصله دارد. البته باید گفت مجالسی که بیشتر به سمت مداحی روی میآورند، مقصر خود وعاظ و خطبا هستند؛ یعنی گاهی یک خطیب نمی تواند یک جمع را ارضا بکند و برای این که این حاضرین بی نصیب نمانند روی به مداحی میآورند؛ و اگر سخنرانان ما امروز خود را هم به محتوا و هم به قالب در واقع صورت و سیرت مجهز بکنند خود به خود این یک غربالی به مخاطب میدهد که سهم هر کدام باید چقدر باشد.
پس در واقع اگر مجالسی با نام مداح خود بدرخشد – کمااینکه گاهی شاهد هستیم که اسامی مداحان درشتتر از نام سخنرانان قید میشوند و به نوعی سایه میاندازند- لزوما اشکالی ندارد و به خود مداح و سخنران و مجلس بر می گردد؟
بله، دقیقا همین نکته است.
اما فکر نمیکنيد اگر مداحان -خصوصاً مشهورها- محور قرار بگيرند، حاشيهها و آفتها بيشتر میشوند؟ خصوصاً در مجالسی که جوانان حضور بيشتری دارند.
اگرچه شهرتها هم آزار دهنده هستند، یعنی یک مداح مشهور و یک سخنران مهجور میتواند تعادل مجلس را به هم بزند -ولو اينکه ذوق و سليقه خوبی هم داشته باشد- و عمر چنین جلسهای بسیار کوتاه خواهد بود. به همین خاطر من تاکیدم بر این است که ما خودمان نوعی مدیریت را در این امر انجام دهیم. و ما اینجا ناگزیریم که فرد محور باشیم به جای اینکه نوع خاصی را محور قرار دهیم. قبل از انقلاب هم همین طور بوده؛ در حسینیهی ارشاد شهید مطهری، دکتر شریعتی و مقام معظم رهبری محوریت را بر عهده داشتند. چون کسانی که به آن جا میآمدند برای درک و فهم میآمدند و بودند مداحانی هم که از آن طرف میتوانستند خلأ نبود سخنران مناسب را پر کنند. به همین خاطر باید مراقب بود که هدایت کنندهی جمع چه کسی است؟ که البته موج سومی هم وجود دارد که نقش مخاطب است و آن را عرض خواهم کرد.
سوال بعدی این است که شاهد بودیم در ارائه مجوز به هیئات نوعی مدیریت انجام شد و آن را از حالت خود جوش بودن خارج کرده است؛ آیا این به نظر شما آسیب زننده است؟
تجربه نشان داده که مجالس خالص مذهبی، بحمدا.. مردمی است. و فقط آنجاهایی که احتمال انحراف وجود دارد دولت و نهاد مربوطه دخالت میکند. من یادم هست دو سه سال پیش بعضی از این هیئات به سمت تصویر محوری حرکت میکردند و در هر کوچه و خیابان از این عکسها و جود داشتند -که گاه برخی از اینها مضحک هم بودند- که این شمایل حضرت علی اکبر و ... است. در اینجا نمیشود که خود مردم با هم درگیر بشوند و لزوم برخورد نهادی و نظام دینی با این مسأله به وجود میآید؛ چرا که امکان دارد این انحرافات برنامهریزی شده باشد. یا گاهی در دستههای عزاداری از آلات موسیقی عجیب و غریب استفاده میشد که آن هم خود نوعی انحراف بود و یا بحث علم و اینها که البته بخشی از آن جنبه عرف پیدا کرده اما نباید به سمت و سویی خاص برود که درست نیست. اما از این بخش که بگذریم میبینیم که جلسات واقعاً مردمی هستند. به طور مثال تعطیلی بازار در روزهای تاسوعا و عاشورا و حتی قبل ازآن.
فقط وظیفهی ما دراینجا روشنگری است تا مردم دچار انحراف نشوند.
به عنوان نتیجه گیری، شما چه راهکار عملی را توصیه میکنید تا این شور و شعور حسینی باهم به سرانجام برسند؟
من میخواستم در این بخش به نقش خود مستمعین اشاره کنم. مستمعین هستند که در ایجاد یک فضای درست و صحیح نقش بهسزایی دارند؛ یعنی اگر سخنرانی حرف بیدلیلی زد و یا مداحی شعری نادرست را خواند و مستمعین هیچ ابراز وجودی نکردند و اعتراض و سؤالی نکردند؛ طبیعتاً جلسات، آرام آرام به سمت انحراف خواهد رفت. مخاطب نباید از ناراحت شدن بانی مجلس، سخنران و مداح هراسی داشته باشد. چطور در خرید، به جنسی که میخرید دقت میکنی که استاندارد دارد یا نه؟ تاریخ انقضایش چه زمانی است؟ و ... در این موارد نیز باید دقت زیادی کرد. و حتی گاهی شاید یک فتوا اشتباهی صادر شود و ما سکوت کنیم به قیمت اینکه به دین خدا ضربه بخورد و به آن آقا ضربهای نخورد؟ و اینجاست که نقش مخاطب بسیار کلیدی است. حتی این انتقادات را باید به رسانه نیز در اشتباهاتش انجام داد. اگر این غربالگری در سطح عمومی انجام شود، دیگر هیچ سخنران یا مداحی به خودش اجازه نمیدهد که هر چه دم دستش آمد نقل کند یا بخواند.
در واقع رکن رکین مجالس اباعبدالله همان مستمعین هستند که باید هوشیار باشند. هم از به وجود آمدن انحرافات جلوگیری کنند و هم از آن طرف با یک تشویق به جا در سخنان درست میتوانیم مراسم بهتری داشته باشیم.
منبع:فردا