- منتشر شده در جمعه, 10 آذر 1391 11:24
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 4732
حاج علي انساني در يادداشتي در خصوص ويژگيهاي «دم» و «نوحه» نوشته است: «دم» بر عهده ذاكر و مداح است و «نوحه» غالباً بر عهده مستمعين و عزاداران است و «دم» اگر در چارچوب خاص خود باشد، شنونده به نوحه كردن تشويق ميشود.
حاج علي انساني مداح و شاعر اهلبيت (ع)، در رابطه با كلمه "دم " و "نوحه " كه معمولاً هر دو را با هم و مرادف هم در اذهان عمومي ميآورند در يادداشتي نوشته است: كلمات "دم " و "نوحه " هر كدام معناي خاص خود را دارند و دو مقوله جدا از هم هستند. "دم " را در موقع سينهزني ميشنوند و مستمعين تكرار ميكنند و پاسخ ميدهند ولي "نوحه " به معناي زاري كردن است.
"دم " در لعنت نامه دهخدا، معناي گوناگون دارد از جمله: به معناي نفس و هوايي است كه با حركات آلات تنفس در ششها داخل و خارج ميشود و به آن دم و بازدهم ميگويند؛ "هر نفس كه فرو ميرود ممد حيات است و چون بر ميآيد مفرح ذات... ".
"دم " به معناي حاشيه و لبه شمشير، "دم " به معناي كلام و صدا مثل "خجسته دم، فسرده دم، دلش پر غم و درد بينم همي/ لبش خشك و دم سرد بينم همي؛ هم از دمش مسيح شود پران/ هم مريم صفيه ز گفتارش ".
"دم " به معناي لحظه "دمي به آسايش برآوردن بيحاصل است ما را اوقات زندگاني، الا دمي كه ما را با همدمي بر آيد "، "هر دم از اين باغ بري ميرسد/ نغزتر از نغزتري ميرسد ".
"دم " به معناي دعوي، ادعا و لاف و در محاوره ميگويند. فلاني دم از فلان ميزند، "بيهوده چرا هر كه زند دم ز تجرد / هر بيپدري عيسي مريم شدني نيست (صابر همداني) ".
"دم " به معناي گرما و حرارت؛ به دستگاه ميزان گرما "دماسنج " ميگويند "اين ديگ زخامي است كه در جوش و خروش است چون پخته شد و لذت دم يافت خموش است (صائب) "، "وقت دم آهنگر را پوشيده دلق/ احتشام او نشد كم پيش خلق (مولوي) " و "دم " در لسان عرب به معناي خون است و معاني ديگر هم دارد كه در اين مقوله نيازي به آنها نيست.
نتيجتاً دم به چند كلام در وزنهاي مختلف عروضي ميگويند كه مداح براي عزاداران و سينهزنان با نواي خاص ميخواند و با همان شيوه و آهنگ كه ميشنوند به صورت جمعي پاسخ ميدهند. گفتني است كه هر كس نام دم را انتخاب كرده، خوش ذوق بوده و ميتواند مصداق تمام آنها كه معنا شد، باشد و گاهي ديده شده كه دم در دستههاي عزاداري آنچنان توجه را جلب ميكند كه در كوچه و خيابانها و بازار اشخاص رهگذر را هم تحت تاثير قرار داده تا آنجا كه به آنها پيوستهاند و تا مدتي در ذهن خود به ياد داشتهاند. ضمناً دم ميتواند محور نظم و يكپارچگي از مبدأ تا مقصد هم باشد.
و اگر در اين نوع سرايش دم، رعايت ويژگي آن لحاظ شود، ميتواند پيآوردهاي مثبت داشته باشد.
اما نوحه؛ در فرهنگ لغت نوحه به معناي بيان مصيبت و گريه كردن با آواي بلند آمده است؛ در "غياثاللغات " هم به معناي آواز ماتم و شيون و در "آنندراج " هم به معناي ندبه، مويهگري و زاري بر عزيز از دست رفته آمده است؛ "چرخ گردان بسي بر آوردست/ نوحه و نوحهگر ز معدن سور (ناصر خسرو) "، "گر بود در ماتمي صد نوحهگر/آه صاحب درد را باشد اثر (عطار) "، "كاشكي گردون طريق نوحه كردن داندي/ تا بر اهل حكمت و ارباب فن بگريستي(خاقاني) "
بايد بگوييم كه دم بر عهده ذاكر و مداح است و نوحه مقولهاي ديگر است و غالباً بر عهده مستمعين و عزاداران است و دم اگر در چارچوب خاص خود باشد، شنونده به نوحه كردن تشويق و ترغيب ميشود و اگر از زاويه حماسي و مكتبي و فخامت زبان كم رنگ باشد، اما خاصيت تأثيرگذاري بر عواطف را داشته باشد. پوشش لازم را به فخامت آن ميدهد و اغناي خاص خود را همراه دارد و ابياتي مانند: "خورشيد، همچو كشتي آتش گرفتهايي/ آواره بود در دل درياي آسمان/ يك مرد مانده بود و كران تا كران عدو/ يك تير مانده بود و جهان تا جهان نشان/ مردي به پاي خاست، كه افتد ز پاي ظلم/جاني ز دست رفت كه ماند به جا جهان (محمدعلي گويا) " اگر چه تصويرسازي در فضاي خاص خود را دارد و پيام هم در آن ميدرخشد اما دم، شور و حال ديگري را ميطلبد تا صميميتر و عاطفيتر با مخاطب ارتباط برقرار كند.
بايد گفت تا آنجا كه ادب و آداب آيين ميطلبد در اينگونه سرودهها از تعابير تحقيرآميز و موهن و مطالب و مضاميني كه در شأن آن عزيزان خدا نيست، جداً پرهيز شود در غير اين صورت عمر سرودهها كوتاه خواهد بود و سراينده آن بيپايگاه و به اصطلاح محاوره "يكبار مصرف " و اگر آگاهانه باشد، مسئول و شرمسار خواهد بود و در محضر آن خاندان كرامت محكوم به عقوبت خواهد شد.
اميد است خداي متعال ما را از خادمين آن آستان محسوب فرمايد و عرض ادب ما را مقبول بدارد و در هر جايگاه ما را به انجام وظيفه آگاه فرمايد.
منبع:کتاب "یک