- منتشر شده در پنج شنبه, 13 مهر 1391 01:35
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 6263
گفتوگو با غلامرضا سازگار، شاعر پيشكسوت آييني
لطفاً كمي در خصوص نحوه علاقهمندي و پيشينه خود در حوزه شعر و ادبيات خصوصاً شعر آييني توضيح بفرماييد؟
علاقه من به شعر به دوران كودكي من باز ميگردد. از همان دوران پدرم مرا به مجالس امام حسين ميبرد و اين عشق به امام حسين و اهلبيت گذشته از شير مادر و وجود ذاتي پدر و مادر به تربيت پدريمان برميگردد تا اينكه اين عشق ذاتي در وجود ما تقويت گرفت، تربيت و علاقه به امام حسين، هر دو دست به دست هم دادند و در نهايت اين علاقه به اهلبيت مرا به شعر گفتن سوق داد و شايد از سن 12- 15 سالگي شعر گفتن را شروع كردم و خدا را شكر ميكنم كه تا به امروز جز براي اهلبيت و شهدا براي كس ديگري شعر نگفتهام. ادامه در ادامه مطلب
از نظر شما شعر آييني چه ويژگي خاص و چه جايگاهي دارد و در سرودن آن چه نكاتي را بايد رعايت كنيم؟
چند نكته درباره شعر آييني وجود دارد: اول اينكه در شعر آييني انسان هدف دارد و مقصود من از شعر آييني اين نيست كه حتماً بايد در مدح اهلبيت باشد، شعري كه راجع به اخلاقيات، خدمت به خلق و مبارزه با ظلم و ظالم گفته شود هم شعر آييني است. ولي الان يك نوع شعر داريم كه صرفاً آييني است و آن معمولاً به شعري گفته ميشود كه در مدح و منقبت يا مصيبت اهلبيت سروده شود، اما به نظر من خيلي از غزلهاي حافظ هم آييني است. شعر ولايي آييني در مدح و منقبت اهلبيت چند ويژگي دارد: 1- تقرب به خدا در آن زياد است 2- انسان را به محبت بيشتر اهلبيت سوق ميدهد. كسي كه براي محبوبش شعر ميگويد فكر او را بيشتر مشغول ميكند البته اين بدان معنا نيست كه شعرا هر چه دم دستشان بيايد و يا شعر سبك بگويند، نه به نظر من اگر شاعر شعر ولايي، هر چند ضعيف بگويد، ممكن است در انجمن خريدار نداشته باشد اما همين شعر ضعيف باعث ميشود ثوابي به او از طرف اهلبيت برسد. ميگويند يكي از شاگردان امام صادق (ع) گرمازده شده پشت ديواري نشسته بود، حضرت فرمود: آنجا خانه دشمن ما است چرا نشستهاي ؟! عرض كرد: آقا من كه به او خدمتي نكردم، حضرت فرمود: ما را به او بدهكار كردي!
اهلبيت گاهي از آقايي و بزرگي خودشان ما را به خود بدهكار ميكنند در صورتي كه ما بايد منت آنها را بكشيم چون ما بدهكار هستيم «به حشر هم كه براني مرا از خويش هنوز نام تو بردم به تو بدهكارم» پس اينها ويژگي شعر ولايي (يكي از انواع شعر آييني) است كه هم انسان تقرب به خدا و اهلبيت پيدا ميكند و هم شعرش از نظر اهلبيت بدون صله نميماند، هم ثوابي دارد و هم اينكه اگر قوي بگويد مورد پسند جامعه قرار ميگيرد.
به نظر شما تفاوت شعر آييني در گذشته با امروز در چيست؟
البته همانطور كه زبان جامعه امروز با گذشته فرق كرده است بالطبع شعر آييني هم با گذشته تفاوت پيدا كرده است، قدما قصايد خيلي پيچيدهاي ميگفتند كه نامفهوم بود و فرهنگ جامعه ما در آن زمان آنها را ميپسنديد ولي الان شعر امروز بيشتر با لطيفههاي تشبيهي، ذوقي و باريكبينيهاي خاصي روبهرو است كه در قديم وجود نداشت، مثل اشعار بيدل كه حتي شعرا هم وقتي اشعار وي را ميخوانند متوجه نميشوند. اما شعراي امروز از نظر تشبيهي و ذوقي خوب كار ميكنند و هم با زبان جامعه خيلي به آلايش حرف ميزنند كه همه متوجه ميشوند.
چه شعرا و مرثيهسراياني را در حوزه شعر آييني از گذشته دور تا امروز مؤثر و ماندگار ميدانيد؟ و ويژگي ماندگاري آنها را در چه ميدانيد؟
ما بعضي شاعران را داشتيم كه صرفاً مصيبت ميگفتند مثل مرحوم جودي كه اشعار بسيار خوبي دارد و اخلاص عجيبي در اشعارش وجود داشت؛ نميگويم كه شعر سست هم داشته است ولي بعضي از اشعارش خيلي... به طور مثال
«آب مهريه زهرا و تو لب تشنه دهي جان مصلحت بود ندانم چه در اين كار قضا را»
شعرهايي از اين دست هم دارد كه هنوز هم آنها را ميخوانند. بعضي شعرا را هم داشتيم كه قويتر بودند و صرفاً مصيبت نميگفتند مثل مرحوم محتشم، 12 بند محتشم در اين زمينه حرف اول را ميزند. امروزه هم شاعراني مثل آقايان شفق و مؤيد كه صرفاً شعراي ولايي هستند، داريم.
با گذشت اين همه سال دليل ماندگاري 12 بند محتشم كاشاني را در چه ميدانيد؟
به نظر من دو مطلب در ماندگاري شعر محتشم وجود دارد: اول اينكه مشهور است ائمه به شعرش توجه داشتند، ميگويند در عالم رويا حضرت رسول او را ديد و فرمود تو چرا براي حسين من شعر نميگويي و ميگويند بيت اول آن را پيغمبر در خواب به محتشم گفته است:
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
حالا تا چه حد اين حرف صحت دارد من نميدانم.
دوم اينكه اگر شما تمام اين اشعار را بخوانيد يك كلمه تحقيرآميز نسبت به اهلبيت در آن پيدا نميكنيد يعني در اوج سوزي كه او بيان كرده يك كلمه تحقيرآميز در آن وجود ندارد.
همچنين صنايعي كه او در شعرش به كار برده آنقدر قوي است كه شعر او را ماندگار كرده است. مثلاً گفته: «اين كشته فتاده به هامون حسين توست» يعني در يك مصرع يك حرف تمام را ميزند و در مصرع بعد هم ميگويد: اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست.
شما وقتي يك چوب تر را در آتش مياندازيد دود ميكند، محتشم از همين مضمون گرفته و چنين گفته است:
«اين نخل تر كه از آتش جانسوز تشنگي دود از زمين رسانده به گردون حسين توست»
بدن امام حسين را به نخل تر و تشنگي را به آتش تشبيه كرده است.
يا اينكه دو تشبيه پشت هم به كار برده است:
«اين ماهي فتاده به درياي خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست»
و همينطور تا آخر، شعر جاندار و قوي و محكم است طبيعي است كه اين شعر ماندگار شود. مثلاً شهريار شعر از
«علي اي هماي رحمت» قويتر هم دارد كه ميگويد:
علي به باغ فدك بيل زارع آن بر دوش چنانكه چوب شبانان عصا است با موسي
اين شعر بسيار قوي است تا جايي كه وقتي دنيا با علي حرف ميزند كه بيا مرا به عقد خود درآور...
شهريار از زبان مولا چنين ميگويد:
برو به كار خود اي دون كه در ديار علي به عالمي نفروشم مويي از زهرا
اما خب شعر «علي اي هماي رحمت» شهريار سر زبانهاست و كمتر كسي پيدا ميشود كه آن را حفظ نباشد. خود شهريار در اين باره ميگويد: شب 21 رمضان ميخواستم به مسجد بروم، ديدم مردم مؤمن به مسجد ميروند خجالت كشيدم به خودم گفتم تو و مسجد؟! از خجالت برگشتم، اين اول ادب است.
از امام حسين سؤال كردند ادب يعني چه؟ فرمود: ادب يعني اينكه از منزل كه بيرون ميآيي تا موقع برگشت هر كس را ديدي از خود بهتر بداني كه شهريار اين ادب را در وجود خود پياده ميكند.
چيزي كه ائمه به آن نظر داشته باشند ماندگار ميشود و اهميت پيدا ميكند.
چه مشكلات و آسيبهايي را متوجه شعر و نغمات مداحي در سالهاي اخير ميدانيد؟
اين مشكلات در گذشته هم وجود داشته است اينطور نيست كه فقط الان به وجود آمده باشد، وقتي انسان تخصص و تعهد نداشته باشد مسلماً كار خراب ميشود، زماني كسي در مداحي تخصص ندارد اما تقوا و ايمان دارد روضهاي را كه ميخواند، به دنبال آن ميرود كه خدايي ناكرده حرف و مطلب دروغي نخواند كه پيش خداوند مسئول است در كنار اين آدمهايي هم هستند كه نه تخصص دارند و نه تعهد، فقط در فكر اين هستند كه مجلسان بگيرد و مردم گريه كنند راست و دروغ حرفهايشان برايشان مهم نيست. اين است كه آسيب مثل سيل از طرف اين گروه از افراد در مداحي وارد ميشود؛ اين آسيبها از قديم هم وجود داشته است ولي الان بيشتر شده است به طور مثال كسي كه ميخواهد واعظ شود بايد پيش مجتهدي برود و درس بخواند اگر لايق بود او را معمم ميكند اما در مداحي چنين نيست هر كس صداي خوبي داشته وارد اين كار شده است و مردم هم او را تشويق كردند چون يك عده فقط به صداي خوب توجه ميكنند و برايشان محتواي حرفها مهم نيست. متأسفانه يكي از آسيبهايي كه ما داريم اين است كه هيأتها دنبال افراد خوش صدا ميگردند دنبال اين نيستند كه كسي چيزي بلد باشد و صحيح بخواند.
«گلي كه تربيت از دست باغبان نگرفت اگر ز چشمه خورشيد سر زند خودروست»
انسان بايد در كار خودش تخصص و مهارت داشته باشد، متأسفانه الان در مداحي قانوني هم وجود ندارد.
جنابعالي معمولاً چه منابع و مراجعي را به عنوان مستند اشعار خود به كار ميگيريد؟ و در اين زمينه چه توصيهاي براي شاعران و مداحان اهلبيت داريد؟
ما سعي ميكنيم اشعارمان با گفتار اهلبيت وفق داشته باشد و دوم اينكه ذوق شاعرانهاي كه با روايت وفق داشته باشد، يعني زبان حال بايد طوري باشد كه با زبان قال وفق داشته باشد. منبع ديگر ما ديوان شاعران است البته نه اينكه مضامين آنها را بگيريم. وقتي شعر سعدي يا حافظ را ميخوانيم دريچهاي براي ما باز ميشود كه اشعار و مضامين جديدي را به ما ميدهد. در يك كلمه توصيه من اين است كه هر چيزي ميخواهيد در منبر بگوييد، هر شعري را ميخواهيد بخوانيد، هر كاري را كه ميخواهيد انجام بدهيد فقط شما را به خدا قسم ميدهم كه اول فكر كنيد ببينيد اين حرفي كه ميخواهيد بزنيد مورد رضايت اهلبيت است يا نه. چون ممكن است گاهي انسان در مجلسي حرفي بزند و آن مجلس بگيرد، دل امام زمان هم بگيرد. يعني من به مداحان و همچنين خودم ميگويم كه ما بايد مردم را پشت سر امام حسين ببينم نه امام حسين را پشت سر مردم، يعني اول او بپسندد بعد مردم.
به نظر شما آيا اشعار و نغمات مداحي در گذشته حال و هواي خالصانه و عاشقانهتري داشت يا اين موضوع را در شعر آييني امروز پررنگتر ميبينيد؟
همه شعرا يكدست نيستند سابق هم اين چنين نبود، نميتوان به اين مسئله به صورت عمومي نگاه كرد. نميتوان گفت در قديم همه خوب و خالصانه بودند الان نيستند يا بالعكس. بنابراين در اين مورد نميتوان قضاوت كرد و نظر قطعي داد چون طبع و ذوق شعري به زمان بستگي ندارد بلكه به ذوق و سليقه و عشق و اخلاص گوينده دارد.
شما در قالبهاي مختلف شعر سرودهايد. به نظر شما كداميك از قالبهاي شعري ظرفيتهاي بيشتري در شعر و نغمههاي آييني دارد؟
من فكر ميكنم بهترين و مناسبترين قالب براي شعر آييني سبك عراقي است چون به نظرم اگر شعر سعدي تا به امروز مانده است به خاطر سبك عراقي آن بوده است.
به نظر شما با چه شيوهاي ميتوان از اشعار مداحي به بهترين شكل آسيبزدايي كرد؟ و ما چقدر در اين زمينه موفق عمل كرديم؟
اگر بگويم اصلاً موفق عمل نكرديم خب بيانصافي است، اگر هم بگويم كامل عمل كرديم باز هم صحيح نيست. به نظرم مقداري موفق بوديم ولي اگر شعر آييني، ولايي و مصيبت اهلبيت وفق با كلام اهلبيت داشته باشد و با سليقه گفته شود و شعر زيبا باشد كه وقتي چشم مداح به آن ميافتد او را جذب كند ما ميتوانيم موفق باشيم، به هر حال اگر ما به مداحان ميگوييم نبايد فلان شعر را بخوانند خوب بايد يك شعر خوب به آنها بدهيم تا جايگزين اشعار قبلي باشد.
فكر نميكنيد بايد براي تربيت و تعليم مداحان يك مؤسسهاي داشته باشيم كه آموزشهاي لازم را به آنها بدهيم تا به درستي به نسلهاي بعدي انتقال دهند؟
بله، حرف شما كاملاً صحيح است، اتفاقاً من خودم چنين جلساتي را دارم. اما بهتر است كه چنين مكاني را براي تربيت نسلهاي بعدي درست كنيم.
فكر ميكنيد شعر آييني بايد مخاطب خاص و ويژهاي داشته باشد؟
به نظر من اول مخاطب در شعر آييني بايد خود شاعر باشد اگر دل خودش سوخت و شعر را در خودش پياده كرد شعر آييني هم مخاطب خود را پيدا ميكند.
دفتر هنر و ادبيات هلال از هنگام تأسيس تاكنون چه نقشي در ارتقاي كيفيت اشعار مذهبي و نغمات مداحي داشته است؟
من چون خودم در مؤسسه هلال هستم اگر بخواهم تعريف كنم شايد خيلي زيبنده نباشد اما، هلال در چاپ و نشر كتابهاي مداحي و اشعار مذهبي بسيار موفق عمل كرده است، از شاعران گمنام كتاب قصايد رضوي را از شاعر بسيار خوب كشورمان آقاي سعيد ميرزايي چاپ كرده است و از شاعران گمنام نيز كتاب چاپ كرده است همچنين كتابهاي غير شعر را نيز چاپ ميكند كه تمام اينها قابل تحسين است.