عیدالله الاکبر اشعار ویژه عید غدیر

ترتیل قرآن کریم 30 جزء

 

بخش های ویژه سایت مداحان قم
اخبار مذهبی , مداحی , مداحان , شاعران
اشعار مذهبی , اشعار مداحی
دانلود مداحی , مداحان اهلبیت ,مداحان قم
گلزار شهدای مجازی,وصیت نامه خاطرات شهدا کلیپ شهدا صدای شهدا
معرفی نامه و زندگی نامه مداحان و شاعران اهل بیت

اوقات شرعی

افراد آنلاین

ما 1208 کاربر آنلاین داریم

آمار بازدیدکنندگان

امروز
دیروز
این هفته
این ماه
کل آمار
3125
2469
20628
80774
32053013
Your IP: 3.23.103.216
ای باب حاجت همه ای قبلۀ مراد
نورالهدی ولی خدا سیدالعباد
خیرالامم محیط کرم آسمان جود
ابن الرضا امام نهم حضرت جواد
باب عطا و مظهر جود خدا تویی
مولا تویی، امام تویی، مقتدا تویی

قرآن بود ز مدح و ثنای تو شمّه ای
جز مهر تو به گردن ما نیست ذمّه ای
بحر سه گوهری گهر هشت بحر نور
کل ائمه را تو جوادالائمه ای
روح رضا، روان رضا در وجود توست
تا روز حشر جواد اگر هست جود توست

دشمن خجل ز لطف و عطا و کرامتت
از کودکی به عالم خلقت امامتت
از ماه عارضت شده شرمنده آفتاب
دل برده از امام رضا سرو قامتت
آیینۀ جلال و جمال محمدی
مجموعۀ تمام کمال محمدی

نامت ز کار خلق گره باز می کند
علمت به سن کودکی اعجاز می کند
مأمون چو پی به قدر و جلال تو می برد
روحش ز تن برون شده پرواز می کند
برگرد شمع روی تو پروانه می شود
در حیرت کمال تو دیوانه می شود
علم تو را احاطه به ملک دو عالم است
ظرف وجود پیش عنایات تو کم است

با آن همه جواب مسائل که می دهی
لال از جواب مسئله ات پور اکثم است
در کودکی به سینه علوم پیمبرت
زانو زدند کل فقیهان به محضرت

وقتی که دست جود تو بخشندگی کند
باید کرم به خاک درت بندگی کند
مظلوم چون تو کیست کز آغاز زندگی
با دخت قاتل پدرش زندگی کند
یک عمر بود تلخ ترین زندگانی ات
تا آنکه کشت یار به فصل جوانی ات

هر گه تو را به چهرۀ مأمون نظاره شد
بر غربت پدر جگرت پاره پاره شد
روزی که عقد بست به تو دخت خویش را
سر تا به پات شعله ز داغ دوباره شد
پیوسته حبس بود به دل سوز و آه تو
دردا که گشت خانۀ تو قتلگاه تو

پیوسته بود سوز درون شمع محفلت
با تو چه می گذشت خدا داند و دلت
دندان نهاده روی جگر سال ها بسی
تا دخت قاتل پدرت گشت قاتلت
هر تیر غم که داشت قضا بر دل تو دوخت
از بس که سوختی جگر زهر بر تو سوخت

یار تو مار گشت و به جانت امان نداد
یک لحظه روی خوش به تو مولا نشان نداد
بعد از حسین هیچ امامی به وقت مرگ
مثل تو ای ولی خدا تشنه جان نداد
از شعله های سوز درون سوخت حاصلت
بگریست بر غریبی تو چشم قاتلت
عمر تو در بهار جوانی تمام شد
تشییع پیکر تو به بالای بام شد
افتاد بین کوچه تنت از فراز بام
این گونه از جنازۀ تو احترام شد
تا هست آسمان و زمین داغدار تو
پیوسته اشک دیدۀ "میثم" نثار تو

شاعر: حاج غلامرضا سازگار

--------

توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد

درصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر
Tags: ای باب حاجت همه ای قبلۀ مرادنورالهدی ولی خدا سیدالعبادخیرالامم محیط کرم آسمان جودابن الرضا امام نهم حضرت جوادباب عطا و مظهر جود خدا توییمولا تویی، امام تویی، مقتدا توییقرآن بود ز مدح و ثنای تو شمّه ایجز مهر تو به گردن ما نیست ذمّه ایبحر سه گوهری گهر هشت بحر نورکل ائمه را تو جوادالائمه ایروح رضا، روان رضا در وجود توستتا روز حشر جواد اگر هست جود توستدشمن خجل ز لطف و عطا و کرامتتاز کودکی به عالم خلقت امامتتاز ماه عارضت شده شرمنده آفتابدل برده از امام رضا سرو قامتتآیینۀ جلال و جمال محمدیمجموعۀ تمام کمال محمدینامت ز کار خلق گره باز می کندعلمت به سن کودکی اعجاز می کندمأمون چو پی به قدر و جلال تو می بردروحش ز تن برون شده پرواز می کندبرگرد شمع روی تو پروانه می شوددر حیرت کمال تو دیوانه می شودعلم تو را احاطه به ملک دو عالم استظرف وجود پیش عنایات تو کم استبا آن همه جواب مسائل که می دهیلال از جواب مسئله ات پور اکثم استدر کودکی به سینه علوم پیمبرتزانو زدند کل فقیهان به محضرتوقتی که دست جود تو بخشندگی کندباید کرم به خاک درت بندگی کندمظلوم چون تو کیست کز آغاز زندگیبا دخت قاتل پدرش زندگی کندیک عمر بود تلخ ترین زندگانی اتتا آنکه کشت یار به فصل جوانی اتهر گه تو را به چهرۀ مأمون نظاره شدبر غربت پدر جگرت پاره پاره شدروزی که عقد بست به تو دخت خویش راسر تا به پات شعله ز داغ دوباره شدپیوسته حبس بود به دل سوز و آه تودردا که گشت خانۀ تو قتلگاه توپیوسته بود سوز درون شمع محفلتبا تو چه می گذشت خدا داند و دلتدندان نهاده روی جگر سال ها بسیتا دخت قاتل پدرت گشت قاتلتهر تیر غم که داشت قضا بر دل تو دوختاز بس که سوختی جگر زهر بر تو سوختیار تو مار گشت و به جانت امان ندادیک لحظه روی خوش به تو مولا نشان ندادبعد از حسین هیچ امامی به وقت مرگمثل تو ای ولی خدا تشنه جان نداداز شعله های سوز درون سوخت حاصلتبگریست بر غریبی تو چشم قاتلتعمر تو در بهار جوانی تمام شدتشییع پیکر تو به بالای بام شدافتاد بین کوچه تنت از فراز باماین گونه از جنازۀ تو احترام شدتا هست آسمان و زمین داغدار توپیوسته اشک دیدۀ میثم نثار توشاعر: حاج غلامرضا سازگار--------توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارددرصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر

نظرات  

 
0 #1 سید هاشم حسینی نیر 1389-12-04 13:13
از شعر بلند و زیبایتان ممنونم.
نقل قول
 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تغییر کد امنیتی

این سایت توسط گروه مهندسی نرم افزار انعکاس برتر طراحی و اجرا شده است