- منتشر شده در پنج شنبه, 07 مرداد 1400 21:43
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 649
《ما کجا، آن خوب، آن زيبا، کجا》
......................................
راستی، آيا علی، از جنس ماست؟
در شگفتم، عمق اين دريا، کجاست
چون ز وی بايد سخن آغاز کرد؟
چون توان اين راز حق را باز کرد؟
عمق ما، تا سطح خواهشهای دل
او فراتر، از حدودِ آب و گل
ما، حدود خويش را، گم کردهايم
چون مگس در خود تراکم کردهايم
طول و عرض او چه دانی تا کجاست
آدميزادی، در ابعاد خداست
ما کجا، آن خوب، آن زيبا، کجا
او امير عشق و ما، عبدِ هوا
*
از کدامين رنج خود با چاه گفت
چاه، آن را در کجای دل نهفت
آه، ای چاه، ای تو دمساز علی
ای دلت، گنجينه ی راز علی
گو، به من، گر هيچ ميداری به ياد
زان وديعتها که در نزدت نهاد
من نميگويم که کشف راز کن
گوشهای زان حرفها را باز کن
از کدامين درد خود آغاز کرد
شکوه از تنهايی خود ساز کرد ؟
در ميان آنچه آن مظلوم گفت
گوشت آيا لفظ "پهلو" هم، شِنُفت؟
از کدامين رنج خود، بسيار گفت؟
از شکستن، از در، از ديوار، گفت؟
*
ای تو سيمرغ، ای هما، ای شاهباز
ای وجودت، آشيان رمز و راز
ای خوشا چشمی که رويت ديده است
برگی از بستان رويت چيده است
چشمهايت چشمه ی اندوه و مهر
جاری از آن اشک رأفت روی چهر
اي فراتر از زمان و از سخن
چون محبّت ساده و چون غم کهن
شانههايت، آفرينش را ستون
دستها، هم پرنيان، هم صخرهگون
کوه با عزم تو کاهی بيش نيست
هيچ دل پيش تو، بی تشويش نيست
...............................
دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی
.............................
کانون شاعران آیینی استان قم