- منتشر شده در جمعه, 29 دی 1391 16:03
- نوشته شده توسط کار گروه فرهنگی
- بازدید: 10047
به ادامه مطلب مراجعه کنید ...
بیا و سـر بـه روی سینـهام بگذار، مهدیجان
شرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدیجان
بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت را
که میباشد مرا این آخرین دیدار، مهدیجان
در ایـام جوانـی سیـر گردیـدم ز جـان خود
ز بس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدیجان
از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت
به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدیجان
تـو در ایـام طفلـی بیپـدر گشتـی، عزیزِ دل
مرا شـد در جوانـی پـاره قلب زار، مهدیجان
از آن میسوزم ای نور دو چشم خود، که میبینم
تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدیجان
غـم تـو بیشتـر باشـد ز غمهــای پـدر، آری
اگر چه دیـدهام من محنت بسیار، مهدیجان
تـو بایـد قرنها در پـرده ی غیبت کنـی گریه
بُود هـر روز روزت مثل شامِ تـار، مهدیجان
تو باید قرنها چون جد مظلومت علی باشی
به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدیجان
بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست «میثم» را
که بر جـرم و گناه خود کند اقرار، مهدیجان
حاج غلامرضا سازگار
——————————————————————–
| سایت مداحان قم |
——————————————————————–
پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش
پسری اشک فشان است به حال پدرش
پدری جام شهادت به لبش بوسه زده
پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
پسری را که بود نبض دو عالم در دست
شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش
حسن العسکری از زهر جفا می سوزد
حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش
چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن
که خداوند نگه دارد و از هر خطرش
دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز
کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش
خانه را که عدو دست به غارت زده است
اتش ظلم بر افروخته از بام و درش
آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز
غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش
آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست
بار الها که مؤید نفتد از نظرش
حاج سید رضا موید
——————————————————————–
| سایت مداحان قم |
——————————————————————–
سلام ما به تو وسامرای اطهرتو
سلام ما به حرمخانۀ منور تو
سلام برتو وبرحُرمتت که جبرائیل
جبین گذاشته برآستانۀ در تو
سلام ما به تو ای عسکری لفب که خدا
نهاده خیل ملک رامعین وعسکر تو
سلام ما به شکوه وبه شوکت وقدرت
که آگه ست ازاین قدروجاه داور تو
قسم به عمرکمت ای گل بهشت رسول
دوباره زنده شده یاد عمر مادر تو
سلام ما به دل پاره پاره ات هردم
سلام اهل سماواتیان به پیکر تو
سلام ما به تو وآن گلی که ازداغت
شرر گرفته دل او کنار بسترتو
زبس که رعشه بجانت فتاده بود از زهر
به دست او شده سیراب لعل اطهر تو
صدای آیۀ امن یجیب می آید
پاس آن گل درد آشنا ومضطر تو
برای روز ظهورش تو خود دعائی کن
که مستجاب شود هر دعا زمحضر تو
به روز حشر «وفائی»کجا غمی دارد
اگر که ثبت شود نام او به دفتر تو
سید هاشم وفائی
——————————————————————–
| سایت مداحان قم |
——————————————————————–
هر کس که رفت دیدن صحن و سرای تو
آتش گرفت سوخت وجودش برای تو
گنبد شکسته بود و ضریحی نمانده بود
افتاده بود پرچم و گلدسته های تو
یادم نمی رود صف زوار خسته را
تشنه گرسنه تا بخورند از غذای تو
آن گوشه ای که پله به سرداب می رسد
پیچیده بود زمزمه ربنای تو
خاکی تر ازحریم تو آقا ندیده ام
حتی پرنده پر نزند در هوای تو
حالا دوباره اشک مرا در می آورد
خاکی ترین حیاط، ولی با صفای تو
در لحظه های آخر خود می زدی صدا
جانم به لب رسید دگر مهدی ام بیا
ناله مزن دوباره چنین روضه پا نکن
مهدی رسیده است پسر را صدا نکن
خیلی عجیب از جگرت آه می کشی
دیگر بس است گریه مکن ناله ها نکن
خونی که ریخت از لب تو ارث مادری ست
از خون دل محاسن خود راحنا نکن
یاد سر بریده نکن حال تو بد است
این خانه را به تشنگی ات کربلا نکن
جان پسر به لب شده با دیدن رخت
در پیش چشم او سر این زخم وا نکن
بعد از تو روی شانه مهدی ست بار تو
فکر غریب ماندن اصحاب را نکن
این جا اگر به بوی مدینه معطر است
بوی بقیع و چادر خاکی مادر است
مهدی نظری
——————————————————————–
| سایت مداحان قم |
——————————————————————–
سوخت از زهر زپا تا به سرم
آب گردیده خدایا جگرم
پسرم مهدی موعود کجاست
تا ببیند که چه آمد به سرم
دشمنانم همه شادند ولی
گرد غم ریخت به روی پسرم
پسرم گرید و گوید همه دم
پدرم ای پدرم ای پدرم
یاد تنهایی مهدی هر دم
می رود خون ز دو چشمان ترم
طوطی باغ جنانم اما
ریخت یا رب به جهان بال و پرم
از پس ماه صفر زهر جفا
کرد با ختم رسل همسفرم
پیکرم شمع صفت آب شده
قاصد مرگ نشسته ببرم
آب آرید برایم یاران
که به دل سخت فتاده شررم
ای خدا یاد لب خشک حسین
سوزد از زهر جفا بیشترم
آن حسینی که سرش هست هنوز
به سر نیزه عیان در نظرم
آن حسینی که به قاتل میگفت
آب ده آب که سوزد جگرم
من به ایام جوانی «میثم»
به گلستان جنان ره سپرم
حاج غلامرضا سازگار
——————————————————————–
| سایت مداحان قم |
——————————————————————–
نظرات