- منتشر شده در پنج شنبه, 13 فروردين 1388 11:18
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 13008
اولاً صميمانه، عميقاً به همهى برادران و خواهران حاضر در اين محفل گرم و صميمى و سرشار از عشق و محبت، به مناسبت ميلاد صديقهى طاهره حضرت فاطمهى زهرا (سلام اللَّه عليها) و همچنين ولادت فرزند پرافتخار و سربلندش، امام عزيزمان (رضوان اللَّه تعالى عليه)تبريك عرض ميكنم و از برادران عزيزى كه با هنرنمائى و برنامههاى خودشان ما را از كوثر محبت اهلبيت (عليهمالسّلام) سيراب كردند - چه خوانندههاى عزيز، چه شعرائى كه اين شعرها را سروده بودند - تشكر ميكنم.
ادامه متن در ادامه مطلب....
حقاً عرصهى محبت اهلبيت عرصهى شايستهاى براى هنرنمائى است و در ميان اين مجموعهى نور، محبت فاطمهى زهرا (سلام اللَّه عليها). جاى ابراز هنر، ابراز ذوق و ظرافت طبع حقاً و انصافاً همينجاست. فاطمهى زهرا (سلام اللَّه عليها) كلمةاللَّهِ پرمضمون و مانند يك درياى ژرف و عميق است. هر چه فكر انسان، ذوق انسان، طبع ظريف صاحبان طبع در اين زمينه كنكاش بيشترى كند، تدبر و تأمل بيشترى كند، گوهرهاى بيشترى به دست خواهد آورد. البته توصيهى هميشگى ما اين است كه ژرفپيمائى در اين اقيانوس نور و معنويت به كمك احاديث اهلبيت باشد. همانطورى كه در يكى از اشعارى كه آقايان خواندند، اين مضمون بود، كه معرفت اين خاندان هم در اختيار خود اين خاندان است؛ از آنها فرا بگيريم. آنها را معرف خودشان قرار بدهيم. تأمل كنيم، دقت كنيم تا به صورت عميق و ژرفى اين كلمات و اين معانى را بفهميم. شعراى عزيز ما، مداحان و ستايشگران اهلبيت (عليهمالسّلام) كه اين افتخار را دارند كه به كلمات و به روايات اهل بيت مراجعه كنند، تأمل كنند، تدبر كنند، از اهل بصيرت و معرفت براى ژرفيابى كمك بگيرند، آن وقت ذوق، طبع لطيف، دقت نظر و كنكاش، صوت خوب و حنجرهى توانا را در خدمت اينها قرار دهند. اين يكى از بهترين و شريفترين كارهاست.
در بارهى مداحى اهلبيت و ستايشگرى اين انوار مقدسه و طيبه، بنده در طول اين ساليان متمادى كه اين جلسهى شريف و عزيز و مغتنم در اينجا تشكيل ميشود، صحبتهاى زيادى كردهام كه تكرار آن صحبتهارا لازم نميدانم، ليكن همين قدر عرض كنم كه هر چه ما جلو ميرويم، نقش ارتباطگيرى با هنر بيشتر آشكار ميشود؛ ارتباط گرفتن با ذهن و دل مخاطبان خود، مردم خود، با كمك ابزار بسيار كارآمد هنر. امروز آن كسانى كه پيامى براى مردم دارند؛ چه پيام رحمانى، چه پيام شيطانى - فرق نميكند - بهترين وسيلهاى كه در اختيار ميگيرند، وسيلهى هنر است. لذا شما مىبينيد به كمك هنر، امروز در دنيا باطلترين حرفها را در ذهن يك مجموعهى عظيمى از مردم به صورت حق جلوه ميدهند كه بدون هنر امكان نداشت، اما با هنر و به كمك ابزار هنر اين كار را ميكنند. همين سينما، هنر است؛ همين تلويزيون، هنر است؛ انواع و اقسام شيوههاى هنرى را به كار ميگيرند براى اينكه بتوانند يك پيام باطل را به شكل حق به ذهنها منتقل كنند. بنابراين هنر اينقدر اهميت پيدا كرده است. منتها ما مسلمانها و بخصوص ما شيعيان، امتيازى داريم كه ديگر مليتها و اديان اين امتياز را به قدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دينى كه به شكل روبهرو، چهره به چهره، نفس به نفس تشكيل ميشود كه اين را در جاهاى ديگر دنيا و در اديان ديگر كمتر ميشود پيدا كرد. هست؛ نه به اين قوّت، نه به اين وسعت، نه به اين تأثيرگذارى و محتواهاى راقى. فرض بفرمائيد براى كسانى كه با زبان قرآن آشنا هستند، آيات كريمهى قرآن با صوت خوشى روبهرو تلاوت شود. اين تأثيرش تأثير بسيار بالائى است. ماجراى مدحخوانى و ستايشگرى مداحان ما از اين باب است؛ استخدام هنر براى انتقال مفاهيم والا و باارزش كه تا اعماق جان مخاطب نفوذ كند. اين يك وسيله است، اين يك ابزار بسيار باارزش است. ابزار است، اما آنقدر اين ابزار وزن پيدا ميكند كه گاهى به قدر خودِ محتوا اهميت پيدا ميكند؛ چون اگر نباشد، محتوا قابل انتقال به دلها نيست. مداحىِ شما از اين قبيل است. هر چه هنرمندانهتر باشد، از ابزار هنر، از صوت خوش، حنجرهى خوب برخوردار باشد، بهتر است و هر چه محتوا - آنچه كه ميخوانيم - آموزندهتر باشد، براى مخاطب قابل فهمتر باشد، درس آموزتر باشد، از جهت مديريت فكرىِ مخاطبتان تازهتر و با طراوتتر باشد، ارزشش بيشتر است. البته با توجه به همان مطلبى كه اول عرض كرديم، يعنى در چهارچوب تعاليم و معارف اهلبيت. لذا بازى كردن با مسئلهى مداحى سزاوار نيست. مداحى را به صورت يك كار صرفاً سطحى، شكلى، ظاهرى در آوردن، آن را عبارةٌاخراى تقليد از يك كار مبتذل غربى قرار دادن، هيچ جائز نيست. اين را توجه بكنند، بخصوص جوانها كه توى اين صراط وارد ميشوند. هيچ اشكالى ندارد كه از شعرى با زبان مردم استفاه شود، ليكن با مضمون درست، با مضمون صحيح. اگر چنانچه مداح و خواننده ما و ستايشگر اهل بيت (عليهمالسّلام) از كسانى كه خودشان غرق در حيرت و بدبختىاند - وادى هنرى غرب، بخصوص هنر موسيقىشان كه به ابتذال كشانده شده - و در وادى حيرت و سردرگمى شيطانى و نه حيرت رحمانى هستند، اين كار شريف و پاكيزه و مقدس را الگوگيرى كرد، اين كار ناسزاوار است؛ كار ناشايستى است.
و نكتهى ديگرى كه اين را هم ما دائماً تذكر دادهايم، باز هم عرض ميكنيم، اين است كه محتواها را محتوائى قرار بدهيد كه مخاطب شما استفاده كند؛ يا يك منقبت قابل فهمى، يا يك فضيلت برانگيزانندهاى از اهلبيت (عليهمالسّلام) باشد كه اعتقاد و ايمان انسان را محكم كند. شما ببينيد مداحان اهلبيت (عليهمالسّلام) در دوران حيات معصومين (عليهمالسّلام) بر روى چه چيزهائى تكيه ميكردند. شعر دعبل، شعر كميت، شعر فرزدق - اين شعرهائى كه ائمه (عليهمالسّلام) اينها را تشويق كردند - بر روى چه چيزهائى تكيه ميكردند. شما نگاه كنيد ببينيد محتواى اين اشعار يا عبارت است از اثبات حقانيت اهلبيت با دليل، با استدلال - استدلالى كه در كسوت زيبا و لطيف شعر خودش را نشان ميدهد. شعر دعبل را نگاه كنيد - يا بيان فضائل اهلبيت (عليهمالسّلام)؛ همينى كه امروز در شعر اين خوانندگان عزيز ما هم چند بار تكرار شد. اشارهى به ماجراى هل اتى، اشارهى به ماجراى مباهله، اشارهى به تعبيرات پيامبر مكرم نسبت به فاطمهى زهرا (سلام اللَّه عليها)، يا بيان درسهائى كه از زندگى آن بزرگواران ميشود گرفت كه نمونهى شيرينِ كاملِ نزديك به زمانِ خودمان، شعرهائى است كه در دورهى انقلاب - دورهى اوج نهضت در سال 56 و 57 - در محرم، دستهجات سينهزنى، به ابتكار خودِ مداحان، خودِ مرثيهسرايان، خود را نشان داد. دستهى سينهزنى توى بازار، توى خيابان سينه ميزد، نوحه ميخواند، ليكن هر كسى مىشنيد، ميفهميد كه امروز بايد چه كار كند؛ امروز بايد در كدام جهت حركت كند.
وقتى شما اين هنر را - هنر صوت و لحن و آهنگ و شعر را كه كار شما مجموعهاى از چندين هنر است - در خدمت اين معانى قرار دهيد كه يا اثبات حقانيت اهلبيت را ميكند، يا فضائل و مناقب اهلبيت را ميگويد كه دل شنونده را روشن ميكند، يا معارف اهلبيت را تفهيم ميكند و راه زندگى را براى مخاطب شما روشن ميكند، آنوقت اين بالاترين ارزش را پيدا ميكند؛ آن وقت يك برنامهى مداحى شما به قدر چند ساعت سخنرانى و درس استدلالى ارزش پيدا ميكند.
مسئله فقط تحريك احساسات نيست؛ هدايت ذهنهاست. البته امروز خوشبختانه من مىبينم كه هم در اين جلسه، هم در جلسات عزادارى و مناسبتهائى كه مداحان عزيز مىآيند ميخوانند، الحمد للَّه توجهات خوبى در اين سالها پيدا شده، ليكن ظرفيت، خيلى ظرفيت عظيمى است. شما جوانهائى كه اهل خواندن و سرودن و بيان كردن و برنامه اجرا كردن هستيد، به نياز امروز جامعهى اسلامى نگاه كنيد، ببينيد چقدر ملت ما، جوانها و جامعهى ما در كشاكش طوفانهاى گوناگونِ تهاجم سياسى و فرهنگى و انواع و اقسام تلقينات و تبليغات، به نگاه نو، به روحيهى سرشار از اميد، به دل لبالب از اطمينانِ به آينده، فهميدن راه روشن احتياج دارد. اين را همه بايد انجام دهند؛ هر كسى به يك نحوى. و شما ميتوانيد سهم وافرى در اين زمينه داشته باشيد. به هر حال، مجموعههاى اساتيد و پيشكسوتهاى مداحى ميتوانند كارهاى خوبى انجام دهند، اميدواريم انشاءاللَّه انجام دهند.
يك نقطهى اساسى هم اين است كه ما وضعيت كنونى انقلاب را همواره هم در ياد خودمان داشته باشيم، هم در حوزهى شعاع گفتارى خودمان، تأثير نفس خودمان را به ياد ديگران بياوريم. عزيزان من! انقلاب يك حادثه در تاريخ ايران فقط نبود؛ اين يك حادثه در تاريخ جهان و در تاريخ بشريت بود. بر روى اين نكته من تكيه و تأكيد ميكنم - اين شعار نيست، اين تدقيق در يك حقيقت است - كه اين يك حادثه در تاريخ بشريت است. هر چه زمان بيشتر بگذرد، بيشتر اين حقيقت روشن خواهد شد. اينجور نبود كه حالا در كشورى نظامهاى طاغوتى و فاسد بودند، بعد به يك نظام اسلامى تبديل شد. البته اين بود؛ اما فقط اين نبود. از لحاظ اعتقادى و معنوى، قرنهاست كه دنيا را بعمد به سمت نگاه مادى و فهم مادىِ زندگى و عالم پيش ميبردند، الان هم دارند پيش ميبرند. اين انقلاب در مقابل اين موج عظيمى كه با همهى قدرت مادى آن را دائم تشديد ميكردند، آمد ايستاد و ضربه زد. انقلاب با مطرح كردن عَلمِ معنويت، با آن حركتى كه تركتازانه به پيش ميبردند، به آن حركت لطمه وارد آورد و او را كند كرد. امروز شما مىبينيد در همان كشورهائى كه مهد گرايش ماديگرى بود، گرايشهاى معنوى به شكلهاى مختلفى بروز كرده؛ يعنى طلب معنويت، عشق به معنويت، شوق و گرايش به معنويت در آنجا در بين جوانهايشان به وجود آمده - البته اين معنويت را وقتى نميتوانند درست اداره كنند، مديريت كنند، گرايشهاى انحرافى به وجود مىآيد؛ عرفانهاى قلابى، معنويتهاى دروغين. و شيادانى هم هستند كه نقش مىآفرينند - كه اگر توى اين شرائط اسلام و مكتب اهلبيت (عليهمالسّلام) بتواند خود را به قلب امپراتورى مادى غرب برساند، آنجا طالب دارد، مستمع دارد، علاقهمند دارد. و اين امروز در دنيا محسوس و مسلم است. اينى كه مىبينيد عليه اسلام اين همه حمله ميكنند، به نام مبارك پيغمبر اعظم (صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم) به مصداق قول مولوى:
مه فشاند نور و سگ عوعو كند
هر كسى بر طينت خود ميتند
بر طينت خودشان مىتنند نسبت به نام مبارك آن بزرگوار. اين، حادثهى جديدى را به وجود آورده كه نفوذ اين نام در دنيا بيشتر شده؛ حضورش قويتر شده؛ جاذبهاش براى دل جوانها مضاعف شده و همين، گردانندگان استكبار را دستپاچه كرده كه عوامل و مزدورانشان را وادار ميكند كه هر روز به يك نحوى عكسالعمل نشان ميدهند كه اين نشاندهندهى هزيمت آنهاست. اين از جنبهى معنوى.
از جنبهى سياسى اين است كه از دورانى كه مسئلهى استعمار در دنيا شروع شد - يعنى از قرن نوزدهم - كه آرام آرام از حدود دويست سال قبل تقريباً مسئلهى استعمار يعنى دستاندازى به كشورهاى ديگر از سوى قدرتهائى كه ميتوانستند دستاندازى كنند، شروع شد، نظام سلطه سر كار آمد؛ يعنى دنيا تقسيم شود به دو بخش؛ يك بخشِ گردنكلفت و زورگو و سلطهگر، يك بخشِ ضعيف و توسرى خور و سلطهپذير. انقلاب اسلامى شما در مقابل اين حركتى كه به حركت طبيعى دنياى سياست تبديل شده بود، ايستاد. اينى كه شما مىبينيد امروز در خيلى از كشورها صداى مرگ بر آمريكا بلند ميشود، اين چيز جديدى است؛ اين مخلوق حركت ملت ايران است. چنين چيزى وجود نداشت. اينى كه شما مىبينيد امروز در همهى دنيا، چه در كشورهاى اسلامى، چه حتّى در كشورهاى اروپائى، سياست آمريكائى منفورترينِ سياستها و سران كشور آمريكا منفورترينِ سياستمداران دنيا هستند، اين ناشى از اين حركت عظيم ملت ايران است. اينجا بود كه اول، شاخِ ابرقدرتىِ ابرقدرتها را شكست، نظام سلطه را به چالش طلبيد. چرا؟ چرا قدرتهاى بزرگ مثل آمريكا و ديگران با كشورهائى كه هميشه سلطهپذير بودند، بايد از موضع قدرت حرف بزنند؟ توى ايرانِ خود ما سران ذليلِ روسياهِ رژيم طاغوت، براى تصميمگيريهاى مهمشان اقدام نميكردند، مگر اينكه قبلاً با سفير آمريكا و سفير انگليس در ايران مشورت كنند. چرا؟ چرا يك ملت با توانائيهاى خود، با ذخائر فرهنگى و مادى و معنوى خود، بايستى تابع و تسليم يك قدرت بيگانه شود؟ چرا؟ اين «چرا» را اول، انقلاب اسلامى گفت.
حالا اين، دو نمونه از تأثيرى كه انقلاب شما ملت ايران از جنبهى معنوى و از جنبهى سياسى در حركت عمومى جهان و نه فقط در تاريخ ايران، باقى گذاشته. اين دو نمونه، نمونههاى ديگرى هم دارد كه حالا وقت تفصيلش نيست.
اين اقدام بزرگ انجام گرفت، دشمنىها هم با او شروع شد؛ مقاومت متقابل هم شروع شد. رهبرىِ شگفتآور امام بزرگوار در سختترين دورانها توانست اين حركت را با كمال قدرت حفظ كند و پيش ببرد و پيش ببرد. ملت ايران، جوانان اين كشور، حقيقتاً سخن امام بزرگوارشان را نيوشيدند؛ از دل و جان آن سخن را پذيرفتند، فهميدند و دنبال كردند. خيلى هم تلاش شد كه مردم را منحرف كنند، منصرف كنند، راهشان را عوض كنند، باورشان را بگيرند، نشد؛ تا حالا نشده، بعد از اين هم انشاءاللَّه نخواهد شد. اين حركت ادامه پيدا كرده و اين دشمنيها هم روز به روز به شكلهاى مختلف وجود داشته. ما مثل آن دوندهاى هستيم كه به طرف مقصدى دارد حركت ميكند، ولى عدهاى نميخواهند او برسد و دائم سر راهش مانع درست ميكنند؛ از رو مانعها ميپرد، هى سنگ بهش ميزنند، هى او را ملامت ميكنند؛ از اطراف به او فرياد ميزنند: نرو، نميرسى، فايدهاى ندارد؛ او هم گوشش بدهكار نيست؛ زخمها را ميخورد، دردها را تحمل ميكند؛ اما راه خودش را ادامه ميدهد و ميرسد. ملت ايران مثل يك چنين دوندهى قهرمانى تا امروز عمل كرده؛ پيش رفته.
خوب، در يك چنين وضعيتى، دلسوزان اين كشور، دلسوزان اين ملت، علاقهمندان به آرمانهاى اسلامى و انقلابى و مكتب اهلبيت (عليهمالسّلام) وظيفهىشان چيست؟ همه وظيفه دارند اين راه را براى روندگان، يعنى براى ملت ايران تسهيل كنند. سياستمدارها يك جور، دولتمردان يك جور، علماى دين يك جور، دانشمندانِ دانشگاهها يك جور، روشنفكران يك جور، قشرهاى مختلف يك جور. يكى از اثرگذارترينها هم اين جامعهى گويندگان مذهبى، سرايندگان مذهبى، پرچمداران عشقِ به اهلبيت (عليهمالسّلام) كه در شادى و عزاى اهلبيت دلها را به آنها نزديك ميكنند، هستند.
آنچه كه امروز لازم است، اين است كه همه اين وظيفه را بشناسند، بدانند كه ما كجا هستيم. يك عدهاى غفلت ميكنند، نميفهمند كه ما اين همه حركت كردهايم، پيش آمدهايم؛ نميفهمند كه ما هنوز راه طولانىاى در پيش داريم؛ نميفهمند كه ما دشمن داريم، دشمن از تنبلى ما، از غفلت ما، از اختلاف ما، سوء استفاده ميكند. مخاطب بيشتر اين حرف شخصيتهاى مطرح جامعه - سياسى و فرهنگى و غيره - هستند كه بايد مراقب حرف زدنهاى خودشان، مراقب نوشتنهاى خودشان، مراقب موضعگيريهاى خودشان باشند. اتحاد و اتفاقى كه رمزِ همهى پيشرفتها و پيروزيهاست، امروز بيشتر از همه براى اين كشور لازم است. مسئولين كشور هم واقعاً دارند زحمت ميكشند، حقيقتاً دارند زحمت ميكشند. دولت، مسئولين، مديران بخشهاى مختلف، تلاش ميكنند. اگر كسى ايراد و انتقادى هم دارد، نبايد آن را جورى مطرح كند كه اين مديرى كه در تلاش هست براى اينكه كار را بهتر انجام دهد، او را تضعيف كند. اختلافات غالباً از هوسهاى نفسانى بر ميخيزد. اگر كسى بگويد اين عمل من كه اختلافانگيز بود، تفرقهانگيز بود، براى خداست، اين را باور نكنيد. تفرقهى بين مؤمنين كارِ خدائى نيست، براى هدفِ خدائى انجام نميگيرد؛ كار شيطانى است؛ كار شيطانى است. ايجاد بغضاء و كينه بين مؤمنين، فضاى اختلاف را به وجود آوردن، اين كار شيطان است، كار خدائى نيست. كار خدائى همدلى است. يك نفر يك كارى دارد، مسئوليتى را بر عهده گرفته، ديگران بايد كمك كنند تا كار را خوب انجام دهد. اگر ضعفى داشت، به او تذكر دهند؛ اما نگذارند او تضعيف شود. اين كسى كه اين عَلم را بر دوش كشيده، بلند كرده، همه بايد كمكش كنند؛ يكى عرقش را پاك ميكند، يكى بادش ميزند. اگر ديدند كه در نگه داشتن عَلم دارد اشتباه ميكند، راهش اين نيست كه يك مشتى هم به پشتش بزنند، خودِ او و عَلم را سرنگون كنند. راهش اين است كه كمكش كنند اين اشكال برطرف شود؛ اين نكته را بايد همه توجه كنند، بخصوص كسانى كه در عرصهى سياست و در عرصهى فرهنگ و در عرصهى رسانه و در عرصههاى گوناگون نقش و حضورى دارند.
پروردگارا! به محمد و آل محمد تو را سوگند ميدهيم ما را از شناسندگان و دوستداران و ارادتمندانِ اهلبيت (عليهمالسّلام) قرار بده؛ ما را با اين ايمان و اعتقاد زنده بدار و با اين ايمان و اعتقاد بميران؛ ما را در دنيا و آخرت از آنها جدا مفرما. پروردگارا! وظائف ما را براى ما تسهيل بگردان؛ آنچه كه از ما سؤال خواهى كرد، ما را بر انجام آن موفق بدار؛ قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود گردان.