- منتشر شده در شنبه, 15 مهر 1391 00:17
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 1951
بعضي اوقات برخي شاعران يا مداحان از ابياتي استفاده مي كنند كه بزرگان ما در مقابله با آن، كفرآميز بودن و يا داراي اشكال بودن آن شعر و مدح را تذكر مي دهند، مثلا آيا درست است كه بگوييم چون شيعه حضرت علي(ع) هستيم، بهشتي محسوب مي شويم و ديگر نيازي به عمل صالح و... نداريم؟ در اين باره نظرتان چيست؟ اگر موافق هستيد، اين سؤال را فتح بابي براي آسيب شناسي شعر در مداحي كه مبنا و اساس كار مداح است بدانيم و شما در اين مورد هم توضيح بفرماييد.
مضمون درستي نيست كه ما بگوييم چون شيعه و محب هستيم، اگر گناه هم كرديم، خداي متعال ما را مجازات نمي كند؛ نه، اين طور نيست: «من اطاع الله فهو لنا ولي»؛ ولي آنها بايد خدا را اطاعت كند؛ چون خود اين بزرگواران با اطاعت خدا به اين مقام و رتبه رسيدند. امتحان اينها، قبل از وجود و آمدنشان به اين دنيا صورت گرفته است: «امتحنك الله قبل ان يخلقك فوجدك لمن امتحنك صابره». دستگاه خدا بي حساب و كتاب نيست. در روايتي پيغمبر اكرم به فاطمه زهرا سلام الله عليها با اين مقام و رتبه فرمود: «يا فاطمه انني لن غني عنك من الله شيئا»؛ يعني پيش خدا، نسبت با من و ارتباط با من به درد تو نمي خورد. مگر درميان فرزندان پيغمبر و ائمه كساني نبودند كه با خدا رابطه اي نداشتند و نتوانستند از آن گوهر نوراني و ارزش معنوي برخوردار شوند؟
از برخي تعبيرات درباره ائمه عليهم السلام نبايد استفاده كرد، اينها سبك است. براي فاطمه زهرا سلام الله عليها- آن موجود قدسي والا، آن انسان برتر و آن معلم بشر- از آن تعبيري كه هر شاعري- چه شاعر درست و حسابي گوي و چه شاعر هرزه گوي- براي محبوب و معشوق خودش ذكر مي كند، نبايد استفاده كرد، بايد از تعبيرات متناسبي استفاده كرد. اعتقاد من اين است كه اگر شعراي عزيز ما لفظ و معنا را براي بيان معرفتي كه امروز جامعه ما نياز دارد تا از مكتب فاطمه زهرا سلام الله عليها تعليم بگيرد، به كار گيرند و آن را مداح با صداي خوش و آهنگ مناسب با اين كار عرضه كند، يكي از بهترين انواع تبليغ و ترويج صورت گرفته است، يعني همان «دعبل» و «فرزدق» و «كميت» تاريخ در اين جا ظهور و تجلي پيداكرده است. ارزش، همان ارزش خواهد بود و مي تواند اجرهاي بزرگ الهي را به دنبال خود داشته باشد.(14)
چيز ديگري كه بنده در بعضي از خوانندگان جلسات مداحي اطلاع پيدا كردم، استفاده از مدح ها و تمجيدهاي بي معناست، كه گاهي هم مضر است.
فرض كنيد راجع به حضرت اباالفضل (سلام الله عليه) صحبت مي شود؛ بنا كنند از چشم و ابروي آن بزرگوار تعريف كردن؛ مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنيا كم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشمهاي قشنگش بوده؟! اصلاً شما مگر اباالفضل را ديده ايد و مي دانيد چشمش چگونه بوده؟! اينها سطح معارف ديني ما را پايين مي آورد. معارف شيعه در اوج اعتلاست. معارف شيعي ما معارفي است كه يك فيلسوف در غرب پرورش يافته با مفاهيم غربي و بزرگ شده آشناي با معارف فلسفي غرب مثل هانري كربن را مي آورد دو زانو جلوي علامه طباطبايي مي نشاند؛ او را خاضع مي كند و مي شود مروج شيعه و معارف آن در اروپا. مي شود معارف شيعه را در همه سطوح عرضه كرد؛ از سطوح ذهن متوسط و عامي بگيريد تا سطوح بالاترين فيلسوف ها. ما با اين معارف نبايد شوخي كنيم. ارزش اباالفضل العباس به جهاد و فداكاري و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است؛ به صبر و استقامت اوست؛ به آب نخوردن اوست در عين تشنگي و بر لب آب، بدون اين كه شرعاً و عرفاً هيچ مانعي وجود داشته باشد. ارزش شهداي كربلا به اين است كه از حريم حق در سخت ترين شرايطي كه ممكن است انسان تصورش را بكند، دفاع كردند.
نبايد گذاشت منبر ده دقيقه اي يا بيست دقيقه اي از معارف خالي بماند... در منبر مداحي حتماً در اول، فصلي اختصاص داده شود به نصيحت يا بيان معارف به زبان زيباي شعر. اصلاً رسم مداحي از قديم اين طوري بوده است؛ الان يك مقدار آن رسم ها كم شده. مداح در اول منبر يك قصيده، يك ده بيت شعر- كمتر، بيشتر- فقط در نصيحت و اخلاق، با الفاظ زيبا خطاب به مردم بيان مي كرد؛ مردم هم مي فهميدند و اثر هم مي گذارد. من يك وقت گفتم كه گاهي شعر يك مداح از يك منبر يك ساعتي ما اثرش بيشتر است. البته هميشگي نيست؛ گاهي است. اگر خوب انتخاب و اجرا شود، اين طوري خواهد بود.(15)
حدود بيست سال پيش، اين حرفها را مي زديم و خيلي، آنها را مي شنيدند؛ ولي نمي فهميدند كه ما چه مي گوييم. مي گفتيم فقط درباره خال و خط خيالي چهره ائمه (عليهم السلام) شعر نسراييد. شعر گفتن درباره زلف و ابروي و چشم و عارض امام كه تعريف نيست. حالا ابروي اميرالمؤمنين (صلوات الله عليه) كماني باشد يا نباشد، مگر در شخصيت او چه قدر است اثر مي گذارد؟! زلف او افشان باشد يا نباشد، مگر چه قدر اثر مي گذارد كه حالا بياييم در قصيده اي كه مي خواهيم راجع به اميرالمؤمنين بسراييم، از زلف اميرالمؤمنين بگوييم! البته، حالا به نظر كم شده است. ان شاءالله كه الان اين چيزها نباشد. وقتي مي گفتيم چرا اينها را مي گوييد، تعجب مي كردند و مي گفتند: پس چه بگوييم؟ مي گفتيم از مسايل زندگي و برجستگيهاي عملي علي(ع) بگوييد. در آن روز، اين مسائل برايشان روشن نبود؛ اما امروز چگونه است؟ امروز، براي همه روشن است.(16)
خيلي از مداحان و ذاكرين روي موضوع ريتم و آهنگ حساسيت ويژه اي دارند و معتقدند كه ريتم شعر بايستي در شأن ائمه و مجلس ايشان باشد، در مقابل هم عده اي ريتم را از درجه اعتبار ساقط مي دانند و شعر را اصل مي دانند، نظر حضرتعالي چيست؟
من شنيده ام در مواردي از آهنگ هاي نامناسب استفاده مي شود. مثلاً فلان خواننده طاغوتي يا غيرطاغوتي شعر عشقي چرندي را با آهنگي خوانده؛ حالا ما بياييم در مجلس امام حسين و براي عشاق امام حسين، آيات والاي معرفت را در اين آهنگ بريزيم و بنا كنيم آن را خواندن؛ اين خيلي بد است. مداحان خودشان آهنگ بسازند. اين همه ذوق و اين همه هنر وجود دارد. يقيناً در جمع علاقه مندان به اين جريان كساني هستند كه مي توانند آهنگ هاي خوب مخصوص مداحي بسازند؛ آهنگ عزا، آهنگ شادي. اين را هم عرض بكنم كه آهنگ شادي از آهنگ عزا جداست. الان معمول شده كه براي روزهاي عيد جلساتي تشكيل مي دهند. بنده مخالف اين كار نيستم؛ بد هم نيست كه دست مي زنند. البته اگر از راديو بشنويم- كه بنده خودم گاهي از راديو شنيده ام- و شعر را درست گوش نكنيم، خيال مي كنيم دارند سينه مي زنند! هم لحن، سينه زني است؛ هم آن دستي كه مي زنند، مثل زدن روي سينه است. اين چه شادي اي شد؟! اگر براي روزهاي شادي، آهنگ هاي مناسب- نه آهنگ هاي مبتذل، نه آهنگ هاي طاغوتي، نه آهنگ هاي حرام- و شيوه هاي خوب انتخاب كنند، مؤثرتر و بهتر است. اين طور نباشد كه چون به روضه خواني عادت كرده ايم، روز شادي هم كه مي خواهيم حرف بزنيم، لحنمان بشود لحن روضه خواني. قديم ها مي گفتند فلاني هرچه مي خواند، مثنوي درمي آيد؛ هر آهنگي را كه شروع كند مثنوي مي شود! اين طور نباشد.(17)
(اما درمورد آسيب ها؛) امروز خوشبختانه اقبال مردم به اين حرفه و هنر چندپهلو و چندجانبه زياد است. جوانان در تهران و شهرستانها به جلسات مداحي علاقه و توجه دارند. اين، مسئوليت آقايان مداح را مضاعف مي كند. مبادا پانصدنفر، هزارنفر، گاهي ده هزارنفر در جلسه اي جمع شوند و يك ساعت براي آنها نغمه سرايي شود؛ اما چيزي به آنها داده نشود. مداحان در اين يك ساعت مي توانند نكات زيادي را با شعر خوب منتقل كنند. البته شعر خوب- همان طور كه گفتيم- تنها شعري نيست كه معاني خوبي دارد؛ بلكه بايد شعر هنرمندانه باشد و الفاظ خوب و كلمات مناسب هم در آن به كار رفته باشد.(19)
صداي بعضي از آقايان مداحان خوب است، ولي با خواندن آنها انسان چيزي ياد نمي گيرد؛ اما بعضي نه؛ وقتي شعر مي خوانند، معرفتي را به ما مي آموزند. آنچه كه مي آموزيم، بهترينش آن چيزي است كه ما به آن نياز داريم. گاهي كلمات مدح آميزي از ائمه عليهم السلام پشت سرهم مي آوريم كه نه درست مستمع به عمق اين كلمات مي رسد، نه با فهميدن آن كلمات چيزي بر معرفت او اضافه مي شود. اينها ارزش چنداني ندارد. اما گاهي مداحي كه شعر مي خواند، درس فاطمه زهرا سلام الله عليها، درس اميرالمؤمنين و درس امام حسين عليهماالسلام را به ما منتقل مي كند؛ درنتيجه راه ما روشن مي شود. اين بسيار ارزش دارد. ما بايد بدانيم كه اگر فاطمه زهرا سلام الله عليها امروز در بين ما ظاهر مي شدند و يك ساعت، دو ساعت و يا يك روز در بين مردم مي آمدند، ما را به چه چيزي امر مي كردند؟ انگشت اشاره به كدام راه از راه هايي كه در مقابل ما گشوده است، دراز مي كردند و به ما مي گفتند كه از اين راه برويد؟ ما بايد آن را دنبال كنيم و در تبيين و تعليم و معرفتي كه مي خواهيم به مستمع بدهيم، آن را ملاحظه كنيم و نياز زمان را پر كنيم.(20)
از طرفي مداحان دنبال اين نباشند كه چيزي كه در متن تاريخ اثبات شده است، آن را بخوانند؛ چون هيچ چيز نمي توانند بخوانند. تازه آنچه كه در «لهوف» ابن طاووس هست، خبر واحد است ديگر. توجه كنند، چيزي را بخوانند كه معقول باشد. البته، نه اين كه انسان هرچه معقول است، از خودش بسازد و بخواند! نه، آن را به اصول و واقعيت هايي متكي كنند. البته گزاره هر حديثي، وقتي كه هنري باشد، با پيرايه هايي همراه خواهد بود. آن پيرايه ها ايرادي ندارد؛ منتها به شرط اين كه آن پيرايه ها همه چيز نشود. اصل را بايستي از واقعيت هايي كه هست، گرفت؛ منتها آن را با بيان هنري پيرايه لازم بخشيد و گفت. حالا شايد مجال نباشد كه در اين باره صحبت بكنيم؛ ليكن اينها حرفهايي است كه بايد بالاخره گفته و شنيده بشود و تكرار گردد.
در دعاها و زيارت هاي ما، تعبيرات عاشقانه و خيلي خوبي هست كه حقايقي را نشان مي دهد؛ اينها را محور بايد قرار داد. آنچه را كه مثلاً شيخ و ابن طاووس و مفيد و ديگر بزرگان در كتابهايشان گفته اند، اينها را بايستي محور قرار داد. بعد آنها را در يك ارايه هنري، به شكل زيبا و شايسته اي بيان كرد. حالا درآن شكل بيان، هركسي سليقه اي دارد؛ آن ايرادي ندارد. نقش مداح، نقش بسيار مهمي است. من اصرار دارم كه اين نكته را براي برادران عزيز مداح- چه آنهايي كه به صور ت حرفه اي مداح هستند، چه آن كساني كه گاهي در كنار كارهايشان اين كار را نجام مي دهند- تكرار بكنم كه اين نقش، نقش بسيار مهم و حايز اهميت و حساسي است؛ اين را كم نگيريد.
جامعه مداح، آن وقتي كه از زبان خوب- شعر عالي، محكم، قوي، گويا- و محتواي خوب- شعر اخلاقي، تاريخي، اعتقادي، توحيد، نبوت، ولايت- برخوردار باشد، نقش خود را ايفا كرده است.(21)
مداحي نوعي منبر ورسانه است كه مهمترين وظيفه اش تبليغ و بيان معارف اهل بيت(ع) است؛ اگر اين اصل را بپذيريم كه مداحي از شيوه هاي جذاب و هنري تبيين سيره اهل بيت(ع) است، بايستي حرف هاي زيادي براي تشريح اين اصل وجود داشته باشد؛ نظر حضرتعالي دراين باره چيست؟ و اصولاً اگر بخواهيد وظايف ومسئوليت هايي را براي اين قشر از جامعه ترسيم كنيد، آنها چه هستند؟
جبهه تبليغ، جبهه وسيعي است كه درآن هنر و آموزش و علم و دين و دانشگاه و حوزه و وزارت ارشاد و صدا و سيما هستند، كه يك قسمت از اين جبهه وسيع، به جماعت مداح- اين برادرهايي كه در دوره جنگ و دفاع مقدس در جبهه بودند، خوب در ذهن شان حرف بنده را تصوير مي كنند- سپرده شده است و آن مانند اين است كه اين بخش عظيم را اين لشگر يا اين قرارگاه به عهده دارد و تكه اي از آن را به گردن ما سپرده اند؛ ما بايد اين را خوب از عهده بربياييم، تا ديگران هم كه در بخشهاي خودشان از عهده برآمده اند، مجموعش بشود پيروزي؛ بايد برادران مداح به اين موضوع توجه كنند؛ والا ما در نوحه خواني، مصيبت خواني و مرثيه خواني، اگر يك مقدار همت و سليقه به خرج بدهيم، مي توانيم همه اين مفاهيم عالي را بگنجانيم و البته مي شود همه اينها را پوچ و پوك و خالي كرد و فقط ظواهري باشد. اين موضوع مي تواند در روضه، در نوحه، در سينه زني و در مدح و مصيبت باشد؛ طوري كه فقط دلي بسوزد و قطره اشكي بريزد، بدون اين كه اندك بهره اي برده شود؛ در روز جشن هم به همين نحو. وظيفه و مسئوليت بزرگ جامعه مداح اين است كه مطالبش پرمغز و پرمحتوا باشد و به شيوه درست اين را اداره كند؛ هم در مصيبت و مدايح و هم در عزا و جشن.(22)
(ازطرفي) مردم محبتي دارند كه بايستي براثر خواندن و گفتن مداحان، عميق و ريشه دار و تند و آتشين و برافروخته بشود. تشيع، آيين محبت است. خصوصيت محبت، خصوصيت تشيع است. كمتر مكتب ومسلك و دين آيين و طريقه اي مثل تشيع، با محبت سروكار داشته است. علت اين هم كه چنين فكري تا امروز مانده- درحالي كه اين همه با آن مخالفت كرده اند- اين است كه ريشه در زلال محبت داشت و دين تولي و تبري و آيين دوستي داشتن و دشمن داشتن است و عاطفه درآن، با فكر هماهنگ و همدوش است. چيزهاي خيلي مهمي است. اصل خيلي سحرآميز و عجيبي است.
اگر محبت در تشيع نبود، اين دشمني هاي عجيبي كه با شيعه شده، بايد او را از بين مي برد. همين محبت مردم به حسين بن علي(ع)، ضامن حيات و بقاي اسلام است. اين كه امام مي فرمود، عاشورا اسلام را نگهداشت، معنايش همين است. فاطميه و ميلاد و وفات پيامبر(ص) و ائمه (عليهم السلام) هم همين طور است. بايد با استفاده از اين هنر، اين محبت را در ميان مردم هم عمق ببخشيد، هم تر و تازه كنيد و هم برافروخته نماييد. چيز خيلي عجيب و عظيمي است.(23)
آيا اين كه مداحان نيز مانند مبلغان، مدرسان و هر آنكس كه با افكار و عقايد مردم مرتبط است و بايد متعلق به زمان خودش و همگام با نيازهاي عصر باشد، درست است؟ يعني مداح نيز بايد اقتضائات زمان خود را درك كند و برمبناي آن حركت كند يا خير؟ به نوعي بحث نيازسنجي درامر مداحي نيز مدنظر هست يا خير؟
مداحان بايد ببينند ما در زندگي سياسي و اجتماعي مان به كدام درس اهل بيت احتياج داريم، آن را از زندگي اين بزرگواران استخراج كنند و با زبان شعر بيان كنند؛ اينها لازم و مهم است، والا صرف مدح گرفتن- كه الفاظ آن مدح هم گاه الفاظ مبهمي است كه نه شنونده درست مي فهمد كه محصول اين مدح چه شد و نه گاهي خود گوينده!- كافي نيست. ما بايد اظهار ارادت بكنيم و اين اظهار ارادت، كمال ماست؛ «مادح خورشيد مداح خود است» اما به اين نبايد اكتفا كنيم. ما بايد ببينيم امروز چه درسي از اين بزرگوارها مي شود بگيريم. مبلغ هم وظيفه دارد، هنرمند هم وظيفه دارد، فيلمساز هم وظيفه دارد، گردانندگان تلويزيون كشور هم وظيفه دارند، منبري ها هم وظيفه دارند، مداح جماعت هم وظيفه دارد؛ من مي خواهم بگويم مداحان وظيفه خودشان را در كنار اين وظايف سنگيني كه بر دوش همه ي ماست، بازيابي كنند؛ اين توصيه من به برادران عزيزم است كه هميشه از آنها درخواست مي كنم و با آنها درميان مي گذارم. (24)
(يك نكته ديگري هم هست)، مداحان و گويندگان فضايل اهل بيت(ع)، بهترين كساني هستند كه مي توانند حلقه عمل را به حلقه محبت وصل كنند و يك سلسله و زنجيره واقعي به وجود بياورند. تا كسي اهل محبت نباشد، قاعدتاً وارد اين وادي مداحي نمي شود. آن كسي كه قدم دراين وادي مي گذارد، لابد مايه محبت و استعداد و قابليتي در او هست. آنچه وظيفه هر انساني است، اين است كه سرمايه ها را زياد كند. سعي كنيد اين سرمايه محبت و معرفت زياد بشود.هركس در هر سطحي كه هست، بايد خودش را بالا بكشد؛ والا تمام مي شود. اين سرمايه هاي معنوي هم مثل سرمايه هاي مادي است كه گاهي تمام مي شود. اگر به آن اضافه نكرديد، تمام خواهد شد.
مولوي تمثيل خوبي دارد. او مي گويد: آبي كه خلايق از آن استفاده مي كنند، خودشان را پاك و با طراوت و پاكيزه مي كنند و كلا به وجود پاكيزگي مي دهد؛ اما خود اين آب هم به پاكيزه شدن احتياج دارد. آن كسي كه آن آب را پاكيزه مي كند، همان قوه فرونهاده در خلقت الهي است كه او را بالا مي كشد و به ابر و باران و آب خالص و پاك و طاهر تبديلش مي كند و دوباره به پايين برمي گرداند. همان آب قبلي است؛ منتها پاك شده. به بركت عروج و علو و تبديل شدن و استحاله، يك گردونه تصفيه و تزكيه يي در آن هست. مولوي مي گويد: هر اهل معرفتي هم اگر اين استحاله و عروج گاهگاهي را نداشته باشد، هرچند كه خود، وسيله پاكي و طهارت و نزاهت و زيبايي و آراستگي ديگران مي شود؛ اما اين سرمايه ها را خودش بتدريج از دست مي دهد.
پس، سعي كنيم كه اول اين پالايش دروني هيچ وقت متوقف نشود. هركس هم كه هستيم، فرقي نمي كند. من كه اين مطالب را مي گويم، به اين پالايش دروني از شما محتاجترم. نه اين كه خيال كنيم اين حرف ها تعارف است؛ واقعيت است. بناي بر تعارف نيست؛ حقيقت قضيه اين است. همه ي ما احتياج داريم و من به اين پالايش، بيشتر از شما احتياج دارم. اگر اين پالايش انجام نگيرد، اين آبي كه يك روز در آن دست مي زديد، دست تميز مي شد؛ صورت را مي شستيد، تر و تازه مي شد؛ همين آب، به چيزي تبديل خواهد شد كه ديگر شما حاضر نيستيد دستتان را در آن بزنيد. آبي كه دست ها و صورت ها و بدن ها از آن با طراوت شده است، اگر تصفيه نشود، پس از چندي، طوري خواهد شد كه ديگر انسان رغبت نمي كند به آن دست بزند و نزديكش بشود؛ پالايش مي خواهد. ما بايد خودمان از درون پالايش بشويم.(25)
فكر نمي كنيد، تمام اين هايي كه اشاره كرديد نياز به يك متولي خاص دارد تا با برنامه ريزي منسجم نسل هاي بعدي مداحان از ابتدا با رعايت اين ضوابط و اصول تربيت شوند؟
بايد بتدريج طوري بشود كه اين سمت مداحي- كه واقعاً يك منصب است حدود و ثغوري هم پيدا كند. مداحي اهل بيت، خيلي بالاست. هم مقام بالا و هم تأثير زيادي در جامعه و ذهن مردم دارد. بايد بدانيد كه چه كسي مداح است، مقدمات كار مداحي او چيست، چه قدر شعر مي داند، چه قدر حفظ است و چه قدر مي تواند بخواند؟ اين خصوصيات را بايد مركزي عهده دار شود... اين چيزي است كه دنيا و نيازهاي جامعه امروز، غير از آن را برنمي تابد و قبول نمي كند. بايد اين طور باشد. كساني كه رسماً اين منصب را به عهده مي گيرند و لباس مقدس ستايش اهل بيت (عليهم السلام) را برتن مي كنند و مردم، آنها را به اين عنوان مي شناسند، بايستي خصوصياتي داشته باشند و مركزي باشد كه آنها را با اين خصوصيات تشخيص بدهد و صحه بگذارد.(26)
و حسن ختام...؟
خدا رحمت كند كساني را كه جريان تشيع را به كشور ما آوردند و ما را با اين حقايق آشنا كردند؛ اگر نمي شد، خيلي سخت بود. رحمت خدا بر آن شمشيرهاي زبان و شمشيرهاي قلم و شمشيرهاي ميدانهاي مختلف كه توانستند اين حقايق را براي ما روشن كنند و ما را در اين راه بيندازند كه ببينيم و بفهميم، والا اين دلايل واضح در مقابل خيلي ها هست، اما نمي فهمند و درك نمي كنند؛ چون تعصبها نمي گذارد. ما اين اقبال را پيدا كرده ايم و بايد خدا را شب و روز بر اقبال آشنايي با ولايت اهل بيت (عليهم السلام) كه نعمت عجيبي است، شكر كنيم.(27)
پي نوشت ها:
15- بيانات در ديدار بامداحان 5مرداد 1384 16- بيانات در ديدار بامداحان 28دي 1368 17- بيانات در ديدار بامداحان 5مرداد 1384 18- بيانات در ديدار بامداحان 17دي 1369 19- بيانات در ديدار بامداحان 18شهريور 1380 20- همان 21- بيانات در ديدار بامداحان 17دي 1369 22- بيانات در ديدار بامداحان 17مرداد 1383 23-بيانات در ديدار بامداحان 17دي 1369 24-بيانات در ديدار بامداحان 17مرداد 1383 25- بيانات در ديدار بامداحان 17دي 1369 26- بيانات در ديدار بامداحان 28دي 1368 27- بيانات در ديدار بامداحان 17مرداد 1383