- منتشر شده در شنبه, 03 فروردين 1392 16:24
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 4962
ای اشک مهلتی دل غمگین و خسته را *** چشمان غم گرفته در خون نشسته را
مولا کنار فاطمه بدرود1 میکند *** با بند بند خویش نگاهی گسسته را
بر دوش میگذارد و از خانه میبرد *** امشب علی، حقیقت پهلو شکسته را
از کوچه های شهر مدینه چو بگذرد *** در شعله میکشد دل درهای بسته را
او را به خاک تیره . . . نه! پرواز میدهد *** در آسمان کبوتر از بند رسته را
در صحن فاطمیه کنون شور دیگری است *** شوریدگان سینه زن دسته دسته را
(1) بدرود = خداحافظی