- منتشر شده در دوشنبه, 09 شهریور 1388 17:42
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 3918
ماه من از تو نديدم قمري زيباتر
نيست از نقش جمالت اثري زيباتر
اين يقينم شده در عالم هستي از تو
مادر دهر ندارد پسری زيباتر
خبر آمدنت در بدنم روح دميد
بَه كه بود اين خبر از هر خبري زيباتر
جلوه گر گشت رخت در سحر ماه خدا
زين سحر ديده نديده سحري زيباتر
به همه دُرّ و گهر هاي ولايت سوگند
صدفي از تو ندارد گهري زيباتر
ماه خنديد و مه انجمنت نام نهاد
همه حُسني كه محمد حَسَنت نام نهاد
در تن پاك سحر روح و روان شد زدمت
بوسة ماه خدا مانده به خاك قدمت
ميزبان رمضاني كه نشستند مدام
ميهمانان خدا بر سر خوان كرمت
سر نثار قدم و ديدة ما فرش رهت
جان ما وقف تماشا و دل ما حرمت
سائل جود و كرم خلق سماوات و زمين
عاشق حسن خدايي عربند و عجمت
تو همان جان جهاني كه دو صد قافله دل
گشته آواره به هر حلقة گيسوي خمت
رخ زيبات حسن قامت رعنات حسن
نه فقط قامت رعنات سراپات حسن
روزه داران مه تسبيح و دعا را نگريد
سحر و صبحدم اهل ولارا نگريد
گل لبخند علي بر رخ زيباي حسن
شادي حضرت ام النجبا را نگريد
همه خورشيد جمال ازلي را بينيد
همه در ماه خدا ماه خدا را نگريد
طلعت غيب شنيديد نديديد اگر
به وضوح آينة غيب نما را نگريد
همه احرام ببنديد و بخوانيد دعا
مروة حُسن ببينید و صفارا نگريد
عيد ميلاد امامي است در اين ماه عظيم
كه كريم است، كريم است، كريم است، كريم
اين گرامي پسر اول زهرا حسن است
دومين حجت و چارُم نفر از پنج تن است
اختر برج شرف مطلع الانوار جمال
آفتاب دل زهرا مه هر انجمن است
روح پيغمبر و زهرا و علي در تن اوست
يك پسر نيست سه روح است كه در يك بدن است
تا قيامت به چنين قامت رعنا صلوات
عجبا سرو قدي سرو هزاران چمن است
حُسن محدود شده در رخ نوراني او
حسن است، این حسن است، این حسن است، این حسن است
روح بخشد به پدر با نفس زهرايي
شده دلدادة زيبايي او زيبايي
بوسة ذكر و دعا بر دو لب خندانش
آسمان شيفتة زمزمة قرآنش
ميهمانخانة او شهر مدينه است ، مگو
كه بود خلق سماوات و زمين مهمانش
ناز بر گلشن فردوس كند در صف حشر
هركه شد بندة لطف و كرم و احسانش
همچو باران بهاري كه بريزد زسحاب
روز و شب رحمت حق ريخته از دامانش
جن و انس و ملك از كل سماوات و زمين
همه در تحت حمايت همه در فرمانش
صد مسيحا شود از نيم نفس زندة او
خلق و خوي نبوي سر زند از خندة او
اوليايند به يك گردش چشمش سرمست
علي و فاطمه دادند ورا دست به دست
اين كريم ابن كريمي است كه در كل وجود
تا قيامت كرمش شامل حال همه است
حسني طلعت او آينة حسن خداست
روي حق بود در اين آينه از صبح الست
صلح او تير خدا بود كه از قوس كمان
به شتاب آمد و بر قلب معاويه نشست
صلح او بود که بنيانگر عاشورا شد
صبر او بود كز آن سيطرة كفر شكست
گرچه اسلام گرفته است به خود رنگ حسين
به خدا صلح حسن نيست كم از جنگ حسين
شيعه آن است كه در خط امامش باشد
تابع رهبر، در صلح و قيامش باشد
شيعه آن است كه در لحظة فرياد زدن
متن فرمان الهي به پيامش باشد
شيعه با صلح حسن تا صف محشر حسني است
شيعه در صلح حسن جنگ حرامش باشد
شيعه در جنگ همان شيعة عاشورايي است
شيعه آن است كه اينگونه مرامش باشد
صلح و جنگ حسنين است يكي بر شيعه
تيغ، گه جاي به كف گه به نيامش باشد
"ميثم" از خط ولايت ننهي پاي برون
گر نهي پاي برون راه نيابي به درون
نيست از نقش جمالت اثري زيباتر
اين يقينم شده در عالم هستي از تو
مادر دهر ندارد پسری زيباتر
خبر آمدنت در بدنم روح دميد
بَه كه بود اين خبر از هر خبري زيباتر
جلوه گر گشت رخت در سحر ماه خدا
زين سحر ديده نديده سحري زيباتر
به همه دُرّ و گهر هاي ولايت سوگند
صدفي از تو ندارد گهري زيباتر
ماه خنديد و مه انجمنت نام نهاد
همه حُسني كه محمد حَسَنت نام نهاد
در تن پاك سحر روح و روان شد زدمت
بوسة ماه خدا مانده به خاك قدمت
ميزبان رمضاني كه نشستند مدام
ميهمانان خدا بر سر خوان كرمت
سر نثار قدم و ديدة ما فرش رهت
جان ما وقف تماشا و دل ما حرمت
سائل جود و كرم خلق سماوات و زمين
عاشق حسن خدايي عربند و عجمت
تو همان جان جهاني كه دو صد قافله دل
گشته آواره به هر حلقة گيسوي خمت
رخ زيبات حسن قامت رعنات حسن
نه فقط قامت رعنات سراپات حسن
روزه داران مه تسبيح و دعا را نگريد
سحر و صبحدم اهل ولارا نگريد
گل لبخند علي بر رخ زيباي حسن
شادي حضرت ام النجبا را نگريد
همه خورشيد جمال ازلي را بينيد
همه در ماه خدا ماه خدا را نگريد
طلعت غيب شنيديد نديديد اگر
به وضوح آينة غيب نما را نگريد
همه احرام ببنديد و بخوانيد دعا
مروة حُسن ببينید و صفارا نگريد
عيد ميلاد امامي است در اين ماه عظيم
كه كريم است، كريم است، كريم است، كريم
اين گرامي پسر اول زهرا حسن است
دومين حجت و چارُم نفر از پنج تن است
اختر برج شرف مطلع الانوار جمال
آفتاب دل زهرا مه هر انجمن است
روح پيغمبر و زهرا و علي در تن اوست
يك پسر نيست سه روح است كه در يك بدن است
تا قيامت به چنين قامت رعنا صلوات
عجبا سرو قدي سرو هزاران چمن است
حُسن محدود شده در رخ نوراني او
حسن است، این حسن است، این حسن است، این حسن است
روح بخشد به پدر با نفس زهرايي
شده دلدادة زيبايي او زيبايي
بوسة ذكر و دعا بر دو لب خندانش
آسمان شيفتة زمزمة قرآنش
ميهمانخانة او شهر مدينه است ، مگو
كه بود خلق سماوات و زمين مهمانش
ناز بر گلشن فردوس كند در صف حشر
هركه شد بندة لطف و كرم و احسانش
همچو باران بهاري كه بريزد زسحاب
روز و شب رحمت حق ريخته از دامانش
جن و انس و ملك از كل سماوات و زمين
همه در تحت حمايت همه در فرمانش
صد مسيحا شود از نيم نفس زندة او
خلق و خوي نبوي سر زند از خندة او
اوليايند به يك گردش چشمش سرمست
علي و فاطمه دادند ورا دست به دست
اين كريم ابن كريمي است كه در كل وجود
تا قيامت كرمش شامل حال همه است
حسني طلعت او آينة حسن خداست
روي حق بود در اين آينه از صبح الست
صلح او تير خدا بود كه از قوس كمان
به شتاب آمد و بر قلب معاويه نشست
صلح او بود که بنيانگر عاشورا شد
صبر او بود كز آن سيطرة كفر شكست
گرچه اسلام گرفته است به خود رنگ حسين
به خدا صلح حسن نيست كم از جنگ حسين
شيعه آن است كه در خط امامش باشد
تابع رهبر، در صلح و قيامش باشد
شيعه آن است كه در لحظة فرياد زدن
متن فرمان الهي به پيامش باشد
شيعه با صلح حسن تا صف محشر حسني است
شيعه در صلح حسن جنگ حرامش باشد
شيعه در جنگ همان شيعة عاشورايي است
شيعه آن است كه اينگونه مرامش باشد
صلح و جنگ حسنين است يكي بر شيعه
تيغ، گه جاي به كف گه به نيامش باشد
"ميثم" از خط ولايت ننهي پاي برون
گر نهي پاي برون راه نيابي به درون
شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)
--------
توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد
درصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر