- منتشر شده در دوشنبه, 16 شهریور 1388 17:01
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 6518
مرا به عالم زر بود با تو اين ميثاق
كه باشم از همه عالم فقط تو را مشتاق
هنوز خلق نگرديده بود آب و گلم
كه در حريم دلم بر تو ساختند رواق
زبس به روي تو عاشق شدم نمي دانم
ز شوق وصل مرا مي كشند يا به فراق
به شوق آنكه بيايي به ديدنم دم مرگ
در انتظار اجل سخت طاقتم شده طاق
به نامة گنهم خط قرمزي بكشيد
كه برد مهر علي در بهشتم از ارفاق
زدست دشمنت ار آب سرد بستانم
هماره باد حميم جهنمم به مذاق
ولايت تو از آن در دلم ولادت يافت
كه مُهر مهر تو را مادرم گرفت صداق
اگر زمهر تو غفلت كنند اولادم
كنم به ناله و نفرين تمامشان را عاق
تو دست و چشم و زبان خدايي اي مولا
خدا گواست كه نبود به گفته ام اغراق
هزار بوسه به شمشير و دست و بازويت
كه شير خوانده تو را قادر علي الاطلاق
هنوز شير ننوشيده چشم نگشوده
به يك تكان تو بگسست رشتة قنداق
شنيده ام كه جهان را طلاق دادي تو
چگونه عقد نكردي و دادي اش سه طلاق
به دشمنان تو اين كمترين عذاب بود
كه با حمیم جهنم كنند استنشاق
گداي كوي توام يا علي نگاهم كن
به دست بذل نمودي زچشم كن انفاق
از آن تخلص خود را نهاده ام "ميثم"
شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)
--------
توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد