- منتشر شده در پنج شنبه, 25 ارديبهشت 1393 11:12
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 3140
به مناسبت وفات حضرت زینب (سلام الله علیها)
تو کیستی؟ حقیقت زهرای اطهری
زیـن ابـی و زینـت آغـوش مـادری
قـرآن روی سینـۀ پـاک پیامبر
خیـر کثیـر دامـن پـر مهـر کوثـری
روی تو مصحف است و زبان تو ذوالفقار
حق را زبـان و خـون خدا را پیمبری
از آنچـه دیدهانـد و ندیدنـد، خوبتـر
وز آنچـه گفتهانـد و نگفتنـد، برتـری
در آسمان وحـی خدا ماهپارهای
بین دو آفتـاب ولایت ستارهای
****
تکبیـر بـا صـدای تـو تکبیر میشود
قرآن به خطبههای تو تفسیر میشود
بـر قلـب دشمنـان قسم خوردۀ خدا
نطق تو و بیـان تو شمشیر میشـود
در کاخ شامِ شـوم، کنار سر حسین
شام بلا به نطق تو تسخیر میشود
حتی یزید بـر سـر تخت ستمگری
با یک نهیب تند تو تکفیر میشود
بانو! بخوان خطابه که بر منطقت یقین
هجـده سـر بریـده بگوینـد آفـرین!
****
بیتو ریاض سرخ شهادت ثمـر نداشت
تـا صبـح حشر، پیکـر ایثار، سر نداشت
جـز سینـۀ مطهـر تـو در مسیـر شـام
قرآن بـه پیش تیر حوادث سپر نداشت
در گامگام حادثـه فرزنـد فاطمـه
یک لحظه چشم بر سر نی از تو برنداشت
بر حفظ دین خویش پس از کشتن حسین
پروردگـار از تـو کسی خوبتر نداشت
با آن کـه پیش روت سـران بریده بود
غیر از جمال، چشم تو چیزی ندیده بود
تـو کیستـی؟ مجاهـد همسنگر حسین
کردی چهـل عـروج، سفر با سر حسین
از سـن خـردسالـی خـود بعـد فاطمـه
هم خواهـر حسینـی هـم مـادر حسین
چون مادرت که یکتنه شد حامی علی
تو یکتنه شدی همه جا لشکر حسین
فریـاد شـد ز حنجـر پـاک تـو سـر کشیـد
خونی که ریخت از دل و از حنجر حسین
هم در تـن صـدات پیام حسین بود
هم خطبهات کمال قیام حسین بود
از کودکـی نمــاز شـب روحپــرورت
یــادآور نوافــل شبهــای مــادرت
گویی هنوز جای تو محراب فاطمه است
گویی هنـوز چـادر زهـراست بر سرت
تسخیر کرد نطق تو چون شهر کوفه را
لبخنـد فتــح زد ســر پـاک بـرادرت
بانو! بخوان خطابه؛ بخوان کز فراز نی
رأس حسین، گوش شـده پای منبرت
با خطبـۀ تو پـردۀ دشمن دریده شد
از حنجرت صدای محمّد شنیده شد
****
بر گِرد محمل تو که هجده ستاره بود
بین ستارههـا سـر یک شیرخواره بود
وجـه خـدا به پیش نگاه تـو روی نی
نوک سنان به چشم تـو دارالزیاره بود
دل در طـواف روی برادر بـه راه شام
چشم تـو زائـر گلـوی پـارهپاره بـود
بالله قسم که صبـر، کم آورد پیش تو
با آن که درد و داغ و غمت بیشماره بود
زنهای شام بر در دروازه صف زدند
وقتی سر حسین تو دیدند کف زدند
****
کردی سفر ز خویش و رسیدی به قتلگاه
بودی جمیل هر چه که دیـدی به قتلگاه
جسم حسین را چو گرفتی به روی دست
جـان امــام خـویش خریـدی به قتلگاه
دستـور پایـداری و صبـر و مقاومت
از حنجـر بریـده شنیـدی بـه قتلگاه
با آن که خون ز نطق تو آب حیات خورد
سـر از سپـاه کوفـه بریدی به قتلگاه
چون گل شکفت زخم حسین از شکفتنت
از صبـر و پایـداری و شکرانـه گفتنت
****
ای جن و انس، یکسره خاک در شما
دست خـدا همیشـه بـود بر سر شما
تا صبح روز حشر به جسم و به روحتان
بــادا ســـلام از احـــد داور شمـا
در راه شام، پای فشردید همچو کوه
زیـرا کـه بـود دسـت خدا یاور شما
گویی که نور وحی دمـد از دهان ما
هـرجـا زبـان مـاست پیـامآور شما
«میثم» فدای میثم تمارتان شود
آزاد آن کسی که گرفتارتان شود
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
نظرات