عیدالله الاکبر اشعار ویژه عید غدیر

ترتیل قرآن کریم 30 جزء

 

بخش های ویژه سایت مداحان قم
اخبار مذهبی , مداحی , مداحان , شاعران
اشعار مذهبی , اشعار مداحی
دانلود مداحی , مداحان اهلبیت ,مداحان قم
گلزار شهدای مجازی,وصیت نامه خاطرات شهدا کلیپ شهدا صدای شهدا
معرفی نامه و زندگی نامه مداحان و شاعران اهل بیت

اوقات شرعی

افراد آنلاین

ما 1456 کاربر آنلاین داریم

آمار بازدیدکنندگان

امروز
دیروز
این هفته
این ماه
کل آمار
3376
2469
20879
81025
32053264
Your IP: 3.142.43.244

...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان

مثل تیری که رها می شود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود

بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود

مست می آمد و رخساره برافروخته بود

روح او از همه دل کنده ، به او دل بسته

بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمد

زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

یاعلی گفت که بر پا بکند محشر را

آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن را

معنی جمله در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید

زیرپایش همه کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد

رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه

گفت:لاحول ولاقوه الابالله

مست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنون

به تماشای جنونش همه دنیا مجنون

آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است

بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است

رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی

پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی

نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد

به تماشای نبرد تو خداوند آمد

با همان حکم که قرآن خدا جان من است

آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است

ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست

دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست

آه آیینه در آیینه عجب تصویری

داری از دست خودت جام بلا می گیری

زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای

به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای

پدرت آمده در سینه تلاطم دارد

از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد

غرق خون هستی و برخواسته آه از بابا

آه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*

گوش کن خواهرم از سمت حرم می آید

با فغان پسرم وا پسرم می آید

باز هم عطر گل یاس به گیسو داری

ولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!

کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است

یاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!

مثل آیینهء در خاک مکدر شده ای

چشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!

من تو را در همه کرب و بلا می بینم

هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم

ارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزی

کاش می شد که تو با معجزه ای برخیزی

مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم

باید انگار تو را بین عبا بگذارم

باید انگار تو را بین عبایم ببرم

تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...

شاعر :  سید حمید رضا برقعی
کپي برداري تنها با ذکر منبع مجاز است .
{ منبع : سایت مداحان دات آی آر}

--------

توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد

درصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر



Tags: ...ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوانمثل تیری که رها می شود از دست کمانخسته از ماندن و آماده رفتن شده بودبعد یک عمر رها از قفس تن شده بودمست از کام پدر بود و لبش سوخته بودمست می آمد و رخساره برافروخته بودروح او از همه دل کنده ، به او دل بستهبر تنش دست یدالله حمایل بستهبی خود از خود ، به خدا با دل و جان می آمدزیر شمشیر غمش رقص کنان می آمدیاعلی گفت که بر پا بکند محشر راآمده باز هم از جا بکند خیبر راآمد ، آمد به تماشا بکشد دیدن رامعنی جمله در پوست نگنجیدن رابی امان دور خدا مرد جوان می چرخیدزیرپایش همه کون و مکان می چرخیدبارها از دل شب یک تنه بیرون آمدرفت از میسره از میمنه بیرون آمدآن طرف محو تماشای علی حضرت ماهگفت:لاحول ولاقوه الاباللهمست از کام پدر، زاده لیلا ، مجنونبه تماشای جنونش همه دنیا مجنونآه در مثنوی ام آینه حیرت زده استبیت در بیت خدا واژه به وجد آمده استرفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسیپسرم! چند قدم مانده به بعثت برسینفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمدبه تماشای نبرد تو خداوند آمدبا همان حکم که قرآن خدا جان من استآیه در آیه رجزهای تو قرآن من استناگهان گرد و غبار خطر آرام نشستدیدمت خرم و خندان قدح باده به دستآه آیینه در آیینه عجب تصویریداری از دست خودت جام بلا می گیریزخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ایبه خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ایپدرت آمده در سینه تلاطم دارداز لبت خواهش یک جرعه تبسم داردغرق خون هستی و برخواسته آه از باباآه ، لب واکن و انگور بخواه از بابا*گوش کن خواهرم از سمت حرم می آیدبا فغان پسرم وا پسرم می آیدباز هم عطر گل یاس به گیسو داریولی اینبارچرا دست به پهلو داری؟!کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت استیاس در یاس مگر مادر من برگشته است؟!مثل آیینهء در خاک مکدر شده ایچشم من تار شده ؟یا تو مکرر شده ای؟!من تو را در همه کرب و بلا می بینمهر کجا می نگرم جسم تو را می بینمارباْ اربا شده چون برگ خزان می ریزیکاش می شد که تو با معجزه ای برخیزیمانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارمباید انگار تو را بین عبا بگذارمباید انگار تو را بین عبایم ببرمتا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم...شاعر : سید حمید رضا برقعیکپي برداري تنها با ذکر منبع مجاز است .{ منبع : سایت مداحان دات آی آر}--------توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارددرصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تغییر کد امنیتی

این سایت توسط گروه مهندسی نرم افزار انعکاس برتر طراحی و اجرا شده است