- منتشر شده در شنبه, 28 آذر 1388 19:40
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 4273
وقتی که تیر کین به گلوی تو جا گرفت
خون تو را به عرش فشاندم، خدا گرفت
گردیـد دفـن، پیکر پاکت بـه دست من
پیش از همه تو را بـه بغل کربلا گرفت
میخواستم چو لاله کنم هدیهات به دوست
دشمن ز من به تیر سه شعبه تو را گرفت
از بس مصیبت تـو عظیم است، بهر تو
بــاید تمــام سـال دمـادم عزا گرفت
تیر آمد و ز حلق تو بر قلب من نشست
از آن گذشت و جا به دل مصطفی گرفت
نفرین بـه حرمله که بـه تیـر سه شعبهای
دار و نـدار و هستی مـا را ز مـا گرفت
عمـه بــرای مـن طلبیـد از خدای، صبر
مـادر بـه خیمـه بهر تـو دستِ دعا گرفت
بیهــوده بهــر کشتن مـن صف کشیدهاند
بــا کشتـن تـو «حرمله» جانِ مرا گرفت
مادر نداشت آب به جز اشک چشم خویش
قـاتل تــو را ز شیر بـه تیـرِ جفـا گـرفت
«میثم» بـه قبـر کــوچک اصغر نظاره کـن
سربــاز آخــرم بــه دل خـاک، جا گرفت
خون تو را به عرش فشاندم، خدا گرفت
گردیـد دفـن، پیکر پاکت بـه دست من
پیش از همه تو را بـه بغل کربلا گرفت
میخواستم چو لاله کنم هدیهات به دوست
دشمن ز من به تیر سه شعبه تو را گرفت
از بس مصیبت تـو عظیم است، بهر تو
بــاید تمــام سـال دمـادم عزا گرفت
تیر آمد و ز حلق تو بر قلب من نشست
از آن گذشت و جا به دل مصطفی گرفت
نفرین بـه حرمله که بـه تیـر سه شعبهای
دار و نـدار و هستی مـا را ز مـا گرفت
عمـه بــرای مـن طلبیـد از خدای، صبر
مـادر بـه خیمـه بهر تـو دستِ دعا گرفت
بیهــوده بهــر کشتن مـن صف کشیدهاند
بــا کشتـن تـو «حرمله» جانِ مرا گرفت
مادر نداشت آب به جز اشک چشم خویش
قـاتل تــو را ز شیر بـه تیـرِ جفـا گـرفت
«میثم» بـه قبـر کــوچک اصغر نظاره کـن
سربــاز آخــرم بــه دل خـاک، جا گرفت
شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)
کپي برداري تنها با ذکر منبع مجاز است .{ منبع : سایت مداحان دات آی آر}
--------
توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد
درصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر