- منتشر شده در یکشنبه, 16 فروردين 1388 14:29
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 6303
« بانوى كرامت »
اى سرشك ديده يارى كن دل تبدار را |
بشكن اين بغض گلوگير غم اعصار را |
بركوير گونه ها چون ابر پر بار بهار |
چشمه بگشاونظركن زردى گلزار را |
غربت يك آسمان لطف وكرامت را ببين |
رخصتى فرمابه درك نم نمت رخسار را |
هر دل دريايى از طوفان غم درموج خون |
مى تپد امّا ندارد قدرت گفتار را |
شمع بزم ماتم ار سوسو زند با دود و آه |
مىكشدچشم انتظارى فرصت اظهار را |
تا نگردد دامنم از قطره هايت پر گهر |
بشنوى از سينهام فرياد آتش بار را |
داغ بانوى كرامت بردلم آذر زند |
مُهر خاموشى بزن اظهاراين پندار را |
گر زنم فرياد واويلا عجب نبود كه من |
سال هابر دوش دل دارم غم اين بار را |
نام اوشد فاطمه ، معصومه اش باشد لقب |
عمر كوتاهش گشايد رمز آن اسرار را |
گر « امين » او نبودم ، بر دل شوريده ام |
كى عطامى كرد ، حق ، مهر گل بى خار را |
حاج رضا فلاح «امین»
نظرات