- منتشر شده در چهارشنبه, 28 اسفند 1387 23:23
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 6033
«میل وصال»
گفتم به یار رویی بر مانمى نمایى گفتا كه نیك بنگر،شایدكنارمایى
گفتم چرا نهانى ، اى ماه عالم آرا گفتا حجاب گشته ،این چون و این چرایى
گفتم چه خواهى از من ، تا سر نهم به پایت گفتا كه مرغ جانت ،گیرد رَه رَهایى
گفتم كه مرغ جانم ، دارد هواى رویت گفتا بگو ببازد،جان درغم جدایى
گفتم دَمى نظركن ،براین گداىِ كویَت گفتا ز ما عنایت ،شد بر تو این گدایى
گفتم كجا ببویم ،عطر گل وجودت گفتامیان باغى ،درشهرِ آشنایى
گفتم كه تار و پودم ،میل وصال دارد گفتا اگر نباشد،این مدّعا ریایى
گفتم به خواب دیدم ،دوش ازتو یك تبسّم گفتا به خواب دیدن ،باشد ز بینوایى
گفتم فراق رویت ،برده توان وتابم گفتا شكیب باید ،در مَشیَت خدایى
گفتم که جمکرانی ، یا مکه یا مدینه گفتا بجوی از من ، هرجا نشان پایی
گفتم شمیم مویت ، درسهله بود روزی گفتا ببوی آن را ، هر صبح و هر مسائی
گفتم نجف ندارد ،آرام ، بی وجودت گفتا کمال امن است ، آنجا که می نمایی
گفتم که کاظمینی ، یا سامرای عشقی گفتا بُود حضورم ، هر لحظه هر کجایی
گفتم به کربلا ، گر رفتی ببر دلم را گفتا به شرط اینکه ، باشی تو کربلایی
گفتم «امینِ» عشقت هستم بده امانم گفتاكه درامانى ،تادركنارمایى
اثر: حاج رضا فلاح « امین »
نظرات