- منتشر شده در پنج شنبه, 25 تیر 1388 21:54
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 6174
زبان حال موسی ابن جعفر
زندانی بی گناه
من که بی تقصیر در زندان گرفتارم خدایا
از چه دشمن می دهد اینقدر آزارم خدایا
من که از نمناکی دنیا زمینگیرم نباشد
حاجتی دیگر به زنجیر گرانبارم خدایا
آه از این زندان ظلمانی و، زندانبان ظالم
وه کجا افتاده در غربت سر و کارم خدایا
جز فروغ گوهر اشکی که بایاد تو ریزم
کس نیفروزد چراغی در شب تارم خدایا
عاشقان را خواب در چشمان نمی آید از آن رو
روز و شب با ذکر تو مشغول و بیدارم خدایا
ای که می بخشی نجات از بین آب و گل شجر را
کن خلاص از محبس هارون تن زارم خدایا
جان ز حسرت بر لب آمد وَندرین ساعات آخِر
دیدن روی رضا را آرزو دارم خدایا
کو رضا آرام جانم ، کو رضا روح و روانم
تا از او روشن شود چشم گهر بارم خدایا
بر «مؤید» مرحمت فرما طواف مرقدم را
چونکه اشعارش بود مقبول دربارم خدایا
شاعر : حاج سید رضا مؤید
--------
توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد
نظرات