- منتشر شده در چهارشنبه, 11 مرداد 1391 01:00
- نوشته شده توسط گمنام
از کسانی که نظم دانشگاه رو به هم می زدن خیلی بدش می اومد. هم پیرو خط واقعی امام بود و هم دستور های فرمانده ها رو به دقت اجرا می کرد.
به همین خاطر همیشه مرتب و منظم بود و سر وقت می رفت دانشکده.
اون موقع ها تازه زندگی مشترک رو شروع کرده بودیم و وضع مالی خوبی نداشتیم. واسه همین حتی اون حقوق کمی رو که از دانشکده می گرفت، برامون خیلی مهم بود و روش حساب می کردیم. با این حال قبل از اینکه اولین حقوقش رو بگیره از من اجازه گرفت که اونو به حساب 100 کمیته ی امداد امام بریزه، می گفت نذر کرده؛ منم قبول کردم.
با حقوق دومش هم یه قواره پارچه قبایی برای یه روحانی انقلابی که تو اصفهان می شناخت و دوستش داشت، خرید و بهش هدیه داد. اینطوری نذر دومش هم ادا شد!
به دانشجوهایی که وضع مالی خوبی نداشتن هر جوری می تونست کمک می کرد؛ اما خیلی مخفیانه، طوری که حتی منم از این کاراش با خبر نشدم... تا بعد از شهادتش!
نظرات
به گفتن را صحّبت کرند که به خوبی دل نشین
از عرض سلام کردند که شما را فراموش کرده است.
از با شاید از تو را آغاز می کند .
نوری از یاد های خاطرهای خوبی دارد .
من از چاره ای نداری که شادی را آواز خواند .
آشنایی را سال خوبی دارد . ممونم با تشکر