عیدالله الاکبر اشعار ویژه عید غدیر

ترتیل قرآن کریم 30 جزء

 

بخش های ویژه سایت مداحان قم
اخبار مذهبی , مداحی , مداحان , شاعران
اشعار مذهبی , اشعار مداحی
دانلود مداحی , مداحان اهلبیت ,مداحان قم
گلزار شهدای مجازی,وصیت نامه خاطرات شهدا کلیپ شهدا صدای شهدا
معرفی نامه و زندگی نامه مداحان و شاعران اهل بیت

اوقات شرعی

افراد آنلاین

ما 1533 کاربر آنلاین داریم

آمار بازدیدکنندگان

امروز
دیروز
این هفته
این ماه
کل آمار
4128
2469
21631
81777
32054016
Your IP: 3.136.19.203

ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام

وی تو را پیش از ولادت داده پیغمبر سلام

منشأ کل کمال و باقر کل علوم

هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام

انس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب

آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام

این عجب نبود که بخشی چشم جابر را شفا

زخم دل را می دهی با یک نگاهت التیام

ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم

از بقیعت بوی عطر جنت آید بر مشام

در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو

پای تا سر، سر به سر آیینة خیر الانام

با تو حق گیرد تداوم از تو حق گیرد کمال

بی تو ایمان نادرست و بی تو قرآن ناتمام

کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان

روز در چشم یزید بی حیا آمد چو شام

لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت

طشت رسوایی او افتاد از بالای بام

تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی

گه به دشت کربلا گه کوفه گاهی شهر شام

خیمه های آل عصمت را که آتش می زدند

می دویدی در بیابان اشک ریز و تشنه کام

کوفیان بردند در حبس عبیدالله تان

شامیان سنگدل سنگت زدند از روی بام

ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود

از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام

بارها آوردت از شهر مدینه تا دمشق

از وجودت هتک حرمت کرد جای احترام

گاه آوردت به زندان گاه پای تخت خویش

گاه زد زخم زبان و گاه می زد اتهام

حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک

مرغ روحت پر زد از تن جانب دارالسلام

بس که بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم

دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام

تا به صحرای منا گریند بهر غربتت

حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام

دوست دارم بر تو گریم در بیابان بقیع

کرده اند این گریه را بر من حرامی ها حرام

درکنار قبر بی شمع و چراغت روز و شب

هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام

از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال

وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام

بر تو می گریم که عمری ساقی بزم بلا

روز و شب ساعت به ساعت ریخت خون دل به جام

بر تو ای تنها چو عمّت مجتبی

بر تو می گریم که مظلومی چو جد و باب و مام

بر تو می گریم که بردی کوه غم از کودکی

بر تو می گریم که شد با خون دل عمرت تمام

ای خدا را باب رحمت، باب رحمت باز کن

تا که "میثم" زائر قبرت شود فی کل عام

شاعر : حاج غلامرضا سازگار «میثم»

--------

توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد

درصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر

Tags: ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستداموی تو را پیش از ولادت داده پیغمبر سلاممنشأ کل کمال و باقر کل علومهفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امامانس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شبآسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شاماین عجب نبود که بخشی چشم جابر را شفازخم دل را می دهی با یک نگاهت التیامساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دماز بقیعت بوی عطر جنت آید بر مشامدر کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خوپای تا سر، سر به سر آیینة خیر الانامبا تو حق گیرد تداوم از تو حق گیرد کمالبی تو ایمان نادرست و بی تو قرآن ناتمامکودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهانروز در چشم یزید بی حیا آمد چو شاملال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوتطشت رسوایی او افتاد از بالای بامتو سر بالای نی دیدی به سن کودکیگه به دشت کربلا گه کوفه گاهی شهر شامخیمه های آل عصمت را که آتش می زدندمی دویدی در بیابان اشک ریز و تشنه کامکوفیان بردند در حبس عبیدالله تانشامیان سنگدل سنگت زدند از روی بامماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبوداز چه دیگر این همه آزار دیدی از هشامبارها آوردت از شهر مدینه تا دمشقاز وجودت هتک حرمت کرد جای احترامگاه آوردت به زندان گاه پای تخت خویشگاه زد زخم زبان و گاه می زد اتهامحیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاکمرغ روحت پر زد از تن جانب دارالسلامبس که بر جان عزیزت روز و شب آمد ستمدادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیامتا به صحرای منا گریند بهر غربتتحاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عامدوست دارم بر تو گریم در بیابان بقیعکرده اند این گریه را بر من حرامی ها حرامدرکنار قبر بی شمع و چراغت روز و شبهم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مداماز چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلالوز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقامبر تو می گریم که عمری ساقی بزم بلاروز و شب ساعت به ساعت ریخت خون دل به جامبر تو ای تنها چو عمّت مجتبیبر تو می گریم که مظلومی چو جد و باب و مامبر تو می گریم که بردی کوه غم از کودکیبر تو می گریم که شد با خون دل عمرت تمامای خدا را باب رحمت، باب رحمت باز کنتا که میثم زائر قبرت شود فی کل عامشاعر : حاج غلامرضا سازگار «میثم»--------توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارددرصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تغییر کد امنیتی

این سایت توسط گروه مهندسی نرم افزار انعکاس برتر طراحی و اجرا شده است