- منتشر شده در پنج شنبه, 19 دی 1392 00:02
- نوشته شده توسط کارگروه فرهنگی
- بازدید: 2895
ای در جگـر شیعه شررهای غم تو
ای ارث تـو از مادر تو عمر کم تو
با آنکه بـوَد عـرش به ظلِّ علم تو
خـم شـد کمـر چـرخ ز بار الم تو
دارند به یادت همه در سینه فغانها
****
با آنکه وجودت همه جا تحت نظـر بـود
از نـور تـو لبریـز دل جـن و بـشر بـود
وز علم تـو دشمن را احسـاس خطر بود
هر جا که خبـر بـود، فقط از تو خبر بود
پیوسته تو را قوت و غذا خون جگـر بود
پر بود دلـت روز و شب از درد نهـانها
افسوس که شد گلشن عمـر تـو خزانی
آه ای جگرت سـوخته از سـوز نهانی
دادنـد تــو را زهـر در ایـام جـوانی
جان شـد به لبت از ستم دشمن جانی
شد کار محبـان ز غمت مرثیهخـوانی
جوشید شرار از نفس مرثیهخوانهـا
****
بگذار که بـا سـوز جگـر یـار تـو باشم
بگـذار کـه پیوستــه گرفتـار تـو باشم
هر چند که خوارم چه شود خار تو باشم
افتــاده بــه خـاک ره زوّار تـو باشم
بــا مهــدی موعـود عـزادار تو باشم
هـر چنـد بوَد شرح غمت فوق بیانها
مـن «میثمـم» و شیفتـۀ دار شمــایم
مـداح شمـا نـه سـگ دربـار شمایم
یـک عمـر گـدای سر بـازار شمایم
خود هیچم و بـا هیچ، خریدار شمایم
گفتـم کـه شـوم یار شما، عار شمایم
دارم بـه سـر شانه بسی کوه زیانها
غلامرضا سازگار