عیدالله الاکبر اشعار ویژه عید غدیر

ترتیل قرآن کریم 30 جزء

 

بخش های ویژه سایت مداحان قم
اخبار مذهبی , مداحی , مداحان , شاعران
اشعار مذهبی , اشعار مداحی
دانلود مداحی , مداحان اهلبیت ,مداحان قم
گلزار شهدای مجازی,وصیت نامه خاطرات شهدا کلیپ شهدا صدای شهدا
معرفی نامه و زندگی نامه مداحان و شاعران اهل بیت

اوقات شرعی

افراد آنلاین

ما 29 کاربر آنلاین داریم

آمار بازدیدکنندگان

امروز
دیروز
این هفته
این ماه
کل آمار
1111
5935
1111
99498
32071737
Your IP: 3.140.198.201

گفتگو با حجت الاسلام محسن حسن زاده ليله کوهي

شعر جنگ با شعر جنگ شروع نشد بلکه با احساس مسئوليت شاعر در قبال تاريخ و اجتماع به عنوان يک انسان شکل گرفت اين مسئوليت­ها در آن برهه­ي زماني مسئوليت ادبي او را تحت الشعاع قرار مي­دهد و به اين ترتيب در ابتداي جنگ اشعاري با درون مايه­هاي حماسي يا عاطفي سروده مي­شود که علي رغم قاعده افزائي­هاي نه چندان تازه در فرم و صورت­هاي زباني بيشتر در سطح پديده­ها و اشياء و کاراکترهاي شعري متوقف مي­شوند در اين هنگام ضلع مخاطب در مثلث هنري (هنرمند – اثر هنري- مخاطب) از اضلاع ديگر بزرگتر است با گذشت زمان و ايجاد فاصله از مقطع آغاز جنگ شاعران کم کم در کنار مسئوليت­هاي تاريخي و اجتماعي خود مسئوليت ادبي خويش را هم جدي مي­گيرند لذا به تدريج ساختارهاي پيچيده­تر و هنري نزديک مي­شوند. بالاخره وقتي سالهاي پرشور جنگ به پايان مي­رسد شاعران از آن هيجانات ژورناليستي فاصله مي­گيرند و کم کم از سطح پديده­ها، اشياء و کاراکترهاي شعري به عمق آنها رسوخ مي­کنند شگردهاي زباني به جاي بازي­هاي تازه ساده فرميک زباني، جزءنگري به جاي کلي نگري، عيني نگري به جاي معناگرائي آشکار، آرمان گريزي و معناگريزي به جاي شعارسرائي به آنها امکان مي­دهد حرکتي شتابان را به سمت ايجاد يک ژانر مستقل آغاز کنند حالا در واقع شعر دفاع مقدس متولد شده است . . .

واگويه­هاي فوق نظرات حجت الاسلام استاد محسن حسن زاده ليله کوهي از شاعران بنام کشورمان است هرچند موضوع گفتگوي ما در باب وضعيت شعر و شاعران اجتماعي بود اما گفتگويمان از تولد شعر دفاع مقدس شکل گرفت. سراينده کتاب (قناري مبهوت) نگاه انتقادي به حوزه شعر اجتماعي دارد هرچند که در ادامه خواهيم خواند که وي اصلاً اعتقادي به وجود منتقد ادبي در هيچ حوزه­اي ندارد:

- از ديدگاه شما جايگاه اجتماعي شاعران در مقايسه با جايگاه شعر و شاعرانگي در قاموس ملت ايران داراي چه نقاط ضعف و قوتي شده است؟

به هر حال بايد در نظر داشت که جايگاه اجتماعي شاعران به خصوص در مسير سوژه­هاي بکر اجتماعي رشد قابل توجهي را پيدا کرده است امروز شاعران توانستند مسائل اجتماعي را بسيار روشن­تر از گذشته از شعرهايشان پديدار بياورند. از حيث ديگر هم مي­توان براي شعر امروز يک جايگاه مياني قايل شد که اين جايگاه فاصله­اي ميان شعر قديمي و سنتي ما با کارکرد اجتماعي و به نوعي کارکرد شعر در دوره­ي مشروطه که پايه گذار اين نوع قالب شعري بوده است در اين دوره ما شاهد شاعران و شعرهاي بسيار موفق اجتماعي بوده­ايم. در اين دوران شعر يک رسانه بود. اما اين جايگاه رفته رفته در سالهاي 55 و 56 کم کم ضعيف شد و يک رشد حداقلي را تجربه مي­کرد اين روند تا سال­هاي جنگ ادامه داشت چرا که واقعه­ي جنگ باعث انگيختگي شاعران و سرودن شعرهاي خاص و جالب و قوي و چهارچوب مند شد و شعر دوباره به جايگاه اوليه خودش از لحاظ مسائل اجتماعي ورود پيدا کرد در سال­هاي اخير هم اين روند به اعتقاد بنده روندي رو به رشدي نداشته است چرا که ما شاهد شعر در سال­هاي اخير کارکرد رسانه­اي خودش را از دست داده است و بيشتر تبديل به تريبون شده است هنوز مي­طلبد که شعر و شاعران جايگاه اصيل خودشان را بدست بياورند مي­طلبد که چاپ دفاتر شعر و انتشارات مجازي و ترجمه­ي آثار روند بهتري به خودش بگيرد تا شعر و شاعران بتوانند همچنان روند رو به رشد خودشان در مقولات اجتماعي را از سر بگيرند.

- امروز شاهد هستيم که عده­اي از شاعران هرچند که از تکنيک­هاي بالائي در جهت سرودن اشعار استفاده مي­کنند اما اشعارشان نفس کلامي و حرفي براي گفتن ندارند دليل اين امر را در چه مي­دانيد.

اينکه تکنيک در حال حاضر شعر ما را به خودش معتاد کرده است نبايد شک کرد و به نوعي شاعران سعي مي­کنند از تکنيک­هاي خاص در جهت سرودن شعر استفاده کنند از طرفي شاهد هستيم همانطور که ويژگي­هاي کيفي تغيير کرده است از نظر کمي نيز شعر و ميزان شاعران نيز با تغيير روبرو بوده است تعداد شاعران بسيار زياد شده است البته در اين ميان استعدادهاي ويژه­اي نيز بالفعل شده­اند که مايه افتخار جامعه­ي هنري و ادبي­مان هستند که البته مجموعه اين شرايط بازده مناسبي را بوجود آورده است اما در کنار اين رويدادها ما شاهد نقاط ضعف عمده­اي هم هستيم که يکي از اين نقاط ضعف پررنگ همين نکته اين است که شما در سؤالتان به آن اشاره کرديد خب بر کسي پوشيده نيست که اکثر شاعران شعر و سرودن را به عنوان يک کار گناه مي­کنند بلکه بيشتر اين کار از نظر اين افراد و بيشتر از نگاه جامعه به عنوان يک تفريح و يک کار دلي حساب مي­شود کمتر شاعري را مي­توان سراغ گرفت که دلمشغولي اولش سرودن شعر باشد شاعران سرودن را در کنار ديگر فعاليت­هاي اجتماعي انجام مي­دهند و به طور جدي اين حرفه را دنبال نمي­ کنند اين باعث مي­شود تا عده­اي از شاعران از مفاهيم تکراري استفاده کنند و به گفته­ي شما حرفي براي گفتن نداشته باشند چرا که شاعر خودش را موظف نمي­داند که حتماً براي مخاطب بايد حرف تازه­اي داشته باشد. بيشتر سعي مي­کند عقده گشائي کند و مفاهيم را از نگاه روزمره خودش محک بزند کمتر شعر مطالعه مي­کنند اشعاري که عمق داشته باشند و بيشتر درگير مسائلي چون معيشت و مفاهيم اقتصادي و اجتماعي و سياسي و حتي ورزشي هستند بيشتر سعي مي­کنند که اين گفته­ها واگويه­هائي باشد که در دل برآيد اين حد نامطلوب هم بايد براي شعر و شاعران امروز به خصوص در مقولات اجتماعي در نظر گرفت از اين انتقاداتي به دايره­ي شاعران وارد است که به نظر مي­رسد هرچه زودتر بايد براي آن فکري کرد اين فضا نمي­تواند حد مطلوبي براي شاعران باشد متأسفانه اکثر مديران اين نقاط ضعف را سعي دارند با برگزاري جلسات و شب­هاي شعر در مراکز هنري و فرهنگي مثل حوزه هنري درمان کنند که به نظرم اين جلسات ادبي در حاليکه شاعران به آن نياز مبرم دارند اما کافي نيست بايد شاعران مسائل روز و اجتماعي را از نگاه خاص و عميق بنگرند يک نوع نگاه فلسفي به مقولات اجتماعي داشته باشند و مطالعه­شان را در هر زمينه­اي بالا ببرند تا بتوانند خوراک مناسب را براي مخاطبشان بوجود بياورند ما هنوز در زمينه شعر کنگره خاصي نداريم. فضائي نيست که اين اشکالات را بررسي کند و براي آن راهکار بتراشد. هنوز آکادمي مخصوص شعر نداريم و در فضاهاي آکادميک و دانشگاهي هم که دانشجويان با ادبيات معاصر همگام نيستند چرا هنوز نتوانستيم از تجربيات شاعران موفق اجتماعي در مجامع آکادميک و دانشگاهي هم که دانشجويان با ادبيات معاصر همگام نيستند چرا که هنوز نتوانستيم از تجربيات شاعران موفق اجتماعي در مجامع آکادميک به عنوان يک پشتوانه عظيم فرهنگي استفاده شايان توجهي بکنيم بنابراين هنوز هم با سرودن شعرهاي سطحي در موضوعات و عاشقانه سعي داريم وقتمان را تلف کنيم و برچسب شاعرانگي را بر پيشاني­مان يدک بکشيم خالي از هرگونه تلاش براي اينکه بتوانيم به مخاطبمان خوراک بدهيم.

- به نظرتان حضور و فعاليت مراکزي که بصورت تخصصي به هنر شعر و شاعرانگي مي­پردازند که از آن جمله مي­توان به حوزه هنري، ارشاد اسلامي، مراکز آفرينش­هاي ادبي و . . . اشاره کرد چقدر مي­تواند در پيشبرد و رشد فني و کلامي شعر و شاعران و جلب توجه شاعران نوقلم در اين مسير موفق ظاهر شود البته ذکر اين نکته لازم است که اين مراکز در قالب ادبي شعر در حوزه انقلاب و دفاع مقدس رشد شايان توجه­تري طي سالهاي گذشته داشته­اند که گواه اين مطلب نتايج و آمار چندين دوره نمايشگاه کتاب تهران بوده است.

خب اين گواه مي­تواند دلايل متعددي داشته باشد هرچند که بنده اين مطالب را نقض نمي­کنم اما بايد ديد در همين مسير هم مسئولين چه شرايطي را مورد بررسي قرار دادند که شاعران توانستند خودشان را در اين زمينه باور کرده و اشعار زيبائي بسرايند. مطمئناً قالب دفاع مقدس يک قالب بسته و محدود نمي­تواند باشد اين حوزه خاص ادبي است که به نظرم ساليان سال مي­توان از دل آن سوژه­هاي بکر و دست نخورده شکار کرد. هرچند که معتقدم در اين ميان عده­ اي از شاعران هنوز شروع نکرده به تکرار افتاده­اند که بايد اين شرايط را آسيب شناسي کرد که البته اين گفتگو جاي اين بازتاب نيست اما بنده به چند نکته در اين زمينه اشاره مي­کنم تا شايد بتوان اين حوزه و يا بهتر بگويم سوژه­ي ادبي را کاربردي دوچندان از آن گرفت. بايد در نظر داشت که در اين مسير سن و سال و تجربه­ي افرادي که به صورت رئال وقايع را مشاهده کرده­اند بسيار اثرگذار است اما اگر شاعري اين نکات برجسته را نداشته باشد مي­تواند از دو مسير خودش را به آمادگي لازم جهت سرودن شعر برساند اولين شرط اين داستان اين خواهد بود که سعي کنند خودشان را با فضاي جنگ و تحولات آن همسان سازي کنند به اين مکان­ها بروند و حس بگيرند نهادهاي فرهنگي بايد اين شرايط را براي شاعران فراهم کنند شاعر تا حس نگيرد نمي­تواند يک خط شعر بگويد بايد لباس مخصوص و چفيه و وسائل شب­هاي عمليات حس شب­هاي نيايش و . . . را براي اين افراد همسان سازي کند تا شاعر با همذات پنداري با آن اشخاص و فضا بتواند شعر بگويد مقوله­ي بعدي دسترسي به خاطرات جنگ امروز شاعران با حجم قابل ملاحظه­اي از اطلاعات جنگ و دوران دفاع مقدس روبرو هستند که اين اطلاعات بايد گزينش بشود اکثر اين خاطرات، خاطرات شخصي و دست اولي نيستند اما اين خاطرات با اسناد و مدارک معتبر آميخته شده است و اين ذهن خلاق و جستجوگر شاعر است که بايد اين اسناد بکر را از دِل خاطرات تکراري بيرون بکشد که در اين مسير چراغ راه به دست مديران مراکزي است که در اين راه سياست گذاري مي­کنند بايد شاعران با مطالعه­ي اين اسناد بتوانند اشعاري بکر و درخور توجه بسرايند هرچند که ما در تاريخ افرادي چون مسعود سلمان را داريم که در گوشه­اي از زندان انفرادي بدون داشتن اسناد و مدارک حتي دسترسي به طبيعت و اطلاعات اجتماعي روز و غيره شيواترين اشعار را براي قرن­ها بعد از خودش سروده است پس اگر بخواهيم اين کليت را در نظر بگيريم بايد بگوييم که اين حرف­ها بهانه­اي بيش نيست بايد با موضوع درگير شد مي­توانند شاعران با مطالعه­ي خاطرات يادگاران جنگ با حال و هواي اين داستان آشنا شوند اطلاعات بگيرند و مسئولين هم همين سفرهاي راهيان نور را به صورت تخصصي براي شاعران جنگي و دفاع مقدسي ما به صورت ويژه تدارک ببينند.

- عده کثيري از نويسندگان نوقلم قرابت به سنن و رعايت اصولي و ريشه شناسانه در سرودن شعر را يک آفت قلمداد مي­کنند و علاقه­ي شديدي به ساختار شکني دارند نظرتان در اين باره چيست؟

بنده اين اتفاق را نه تهديد مي­دانم و نه يک فرصت. استفاده از اين شرايط نياز به يک تيزهوشي خاصي دارد که به نظرم براي رسيدن به اين جايگاه شاعران بايد تجارب خاصي را از سر گذرانده باشند براي سرودن يک شعر ناب و ماندگار استفاده از اصول زيبائي شناسانه و رعايت اصول و سنن لازم است اما نبايد در آن ماند و درجا زد. اينکه شاعران براي سرودن شعر اولين حرکت خود سنن را بکوبند و اسم اين حرکت را ساختارشکني بگذارند به نظرم اين اتفاق مبارکي نيست اين حرکت به نرمي بايد انجام شود. اگر اين اتفاق به نرمي صورت بگيرد محتوا دچار کمبود و شکست نخواهد شد. اکثر اين اتفاق­ها هم از شاعران نسل جوان برمي­آيد اما بايد اين دقت بوجود بيايد که ساختارشکني يک فرمول خاص خودش را دارد که تجربه­هاي مختلف در اين زمينه اولين قدم براي گام گذاشتن در مسير ساختارشکني است.

سایت مداحان قم

- پس معتقديد ساختارشکني در سايه تجربه امکان پذير است.

اين اتفاق مي­تواند در حد مطلوب حادث شود در اين زمينه کشف­هاي بزرگي صورت گرفته است که اگر ساختارشکني صورت نمي­گرفت هنوز ما در همان پله­ي اول بوديم ساختارشکني با بيهوده گوئي متفاوت است و اين نکته را شاعران ما بايد در نظر داشته باشند.

- برخي معتقدند شعر امروز ما از لحاظ سادگي با معيارهاي جهاني فاصله دارد و به قولي شعر ما الکي پيچيده است در حاليکه جهان به سمت سادگي پيش مي­رود و نگاه ساده انگارانه شعر با بدنه اجتماع پيوند خورده است اين نظر را چقدر قبول داريد؟

ببينيد در جهان به نظرم درک کاملاً متفاوتي از مقوله ادبيات با ملت ايران وجود دارد. ملت ما به خوبي حيطه شعر و ادبيات را مي­شناسند چرا که با اين دو عنصر رشد داشته است مردم ديگر در نقاط مختلف دنيا با مقوله ادبيات و شعر به مثابه­ي ما آشناييت ندارند و نگاهشان به اين حوزه­ها نيز اساساً با ما متفاوت است بنابراين هيچ گونه نمي­توان دنياي ادبي­مان را با دنياي ادبي مدرن يا پست مدرن يا دنياي ادبي ديگر کشورها مقايسه کرد و گفت که فضا و نگاه ادبي آنان نسبت به ما ارجحيت دارد اما نمي­توان منکر اين موضوع شد که سواد عمومي ملت ما روز به روز رو به کاهش است و به نظرم مهمترين دليل اين اتفاق هم رسانه­ها ما هستند. رسانه­هاي سعي کردند ملت را در سطح پايين اطلاعاتي نگاه دارند شايد اخبار و ادبيات رسانه­اي ما از بالاترين تازگي برخوردار باشد اما استنباط ملت ما از فضا و استدلال­هايشان کاملاً منکر اين فرضيه است به نوعي اين رسانه­ها هستند که القا کننده ادبيات سطحي مي­شوند چرا که اطلاعات و ادبيات رسانه­اي از عمق و آگاهي لازم برخوردار نيست. رسانه سعي دارد مهمترين دغدغه­ي مردم را اتفاقات سياسي و اقتصادي و بعضاً اجتماعي قلمداد کند در حاليکه ما نياز به فضاهاي ديگري هم داريم. پس ما هنوز به مرحله­اي نرسيديم که بتوانيم خودمان را با تفکر حاکم در ديگر کشورها مقايسه کنيم چرا که در ديگر کشور مردم متوجه هستند که همه چيز در زندگي مربوط به مقولات سياسي و اقتصادي نمي­شود. بنابراين سطح آگاهي عمومي­شان از اتفاقات جامعه بالا رفته نگاهشان به حوزه ادبيات و شعر رسوخ پيدا مي­کند و بدنه­ي اجتماعي با شعر و ادبيات پيوند مي­خورد از طرفي زبان و ادبيات فارسي­مان رويکرد جهاني ندارد بايد تدابيري انديشه شود تا شعر و ادبيات ما براي جهانيان قابل فهم باشد که بتوانيم اين تعامل فرهنگي و ادبي را برقرار کنيم و از تجربيات خاص هر دو طرف بهره بگيريم. هم اکنون شعر ما براي جهانيان پيچيده است چرا که در اين زمينه هنوز حتي فکري هم نشده است چه برسد به عمل. اگر شعر ما در خارج کشور اقبال چنداني ندارد اين به عناصر زباني و کلامي ما مربوط مي­شود که اين عناصر با خارج کشور کاملاً متفاوت است فکر مي­کنم مسير برون رفت از اين فضا هم اينگونه باشد که اشعار را با سطوح کيفي کاملاً متفاوت بسراييم. يعني شعر به گونه­اي سروده شود که اگر مخاطبي با اطلاعات بسيار پايين شعر را خواند بتواند آنرا متوجه شود و از طرفي در حيطه ادبي از شگردهائي استفاده کنيم که از شعر هم لذت ببرد و از طرفي اگر خواننده­ي شعربلدي هم با آن شعر درگير شد از خواندن آن مطلب مورد نظر را برداشت کرده و او هم لذت خودش را ببرد. به نوعي شعر امروز بايد حلقه­هاي پنهان داشته باشد که خواننده با خواندن آن بتواند آن حلقه­ها را کشف کند. در حيطه ادبيات به اين شگرد قانون سهل و ممتنع مي­گويند اگر شاعر تجربه­ي لازم را داشته باشد اين اتفاق به بهترين نحو مي­افتد تنها در اين مسير بايد توجه لازم را به خرج داد.

- شعر و متون ادبي ما امروزه کمتر به جهانيان شناخته شده است آيا انگشت اتهام را بايد به سمت مترجمان گرفت؟

به نظرم در اين زمينه همه­ي افراد مقصر هستند. هم شاعر مقصر است که نتوانسته است شعر را بصورتي بسرايد که براي همه قابل فهم و لذت بخش باشد مترجمين از طرفي که در اين مسير بيشتر سعي کرده است وارد کننده خوبي باشد تا صادرکننده­ي ادبي و از طرفي اين مديران نهادهاي فرهنگي هم در اين ميان مقصر هستند که حمايت­هاي خاصي در توليد ادبيات صادراتي به خرج نداده­اند. ما هنوز کرسي ادبيات خاصي در جهان نداريم اين بزرگترين نقطه ضعف ادبي ما است. هنوز متون آموزشي مناسبي و به روز شده در مجامع آکادميک نداريم. يکي از پيشنهادات بنده به همين حوزه هنري که به عنوان يک سياست گذار فرهنگي در جامعه اعمال نظر مي­کند اين خواهد بود که کرسي و کلاس­هاي آموزشي آشنائي با ادبيات ايران برگزار کند و اساتيد برجسته خارج کشور را با هزينه­ي خود براي ترويج ادبيات کشورمان دعوت کنند تا با استفاده از اين افراد کرسي­هاي ادبي زبان فارسي در خارج کشور به طور گسترده و کارآمد راه اندازي شود. هرچند که اين کارها آسان نيست اما ما در اين زمينه نياز به يک شوک فرهنگي داريم که اين اتفاق متضمن فرهنگ و انديشه­ي اسلامي نيز مي­تواند باشد.

- امروزه بحث بر سر جايگاه نقد و منتقدان ادبي در حوزه شعر بالا گرفته است البته اين اتفاق جديدي نيست اما حساسيت­ها امروز دو چندان شده است. آيا نقادان ما در راستاي صلابت اين هنر قدم برداشته­اند؟

بگذاريد خيالتان را راحت کنيم که به نظرم ما اصلاً در کشورمان چيزي به نام نقد نداريم. البته اين اتفاق را در حوزه ادبيات را که کاملاً مي­توانم مطمئن باشم. آقايان بيشتر به يکديگر نان و کباب قرض مي­دهند. يک کتابي چاپ مي­شود و فردا مي­بينيم افرادي به خاطر ارادت قلبي و پيدا کردن اسم رسم به ارادت ورزي نسبت به کتاب پرداخته­اند. کتاب را افراد به اصطلاح نقاد يک شبه ورق مي­زنند و يک سري بديهيات را به خورد خوانندگان مي­دهند. اين که نقد نيست بايد مجموعه­هاي ادبي به طور مستمر و از زواياي مختلف ارزيابي شوند نخبه­هاي توانمند ادبي پيرامون اين آثار نظر بدهند در اشعار نقاط ضف و قوت مطرح شود تا عيب­ها برطرف شود اين نوع نقادي نياز به يک نوع بازنگري کلي دارد بايد نقدها آکادميک شود نقادان با شرکت در کلاس­هاي خاص آموزش­هاي لازم را ببينند خلأهاي نقادان متبحر باعث شده است که ادبيات ما سير سردرگمي را طي کند و دچار ابهام باشد امروز شاعران مسير خودشان را نمي­دانند به نظرم سيستماتيک نبودن اين مسير بزرگترين نقدي است که مي­توان به اين حوزه وارد دانست. در ضمن عده­اي خيال مي­ کنند که نقادي در حوزه ادبيات به شاخه­هاي مختلف تبديل مي­شوند و در اين ميان شاخه­ي دفاع مقدس از اين حيث جايگاه مطمئن­تري دارد البته که بحث نقد و نقادي به شاخه­هاي مختلف تقسيم مي­شود اما بايد در نظر گرفت که فقدان يا کمبود جريان نقد اثرگذار دامنگير همه­ي حوزه­هاي ادبي است. چرا که تعداد منتقدان اثرگذار و حتي پرکار شعر معاصر را پيش چشم بياوريم. اين رقم به نسبت تعداد اشعار و مجموعه اشعار منتشره آنقدر ناچيز است که انتظار ايجاد جريان نقدي همپاي جريانات شعري اين دوران انتظاري نابجا است. نکته بعد اينکه تعداد کتب نقد جريان ساز را در شعر مرور کنيم. اين رقم از تعداد منتقدان هم اسف بارتر است به راستي طي حدود پنجاه سال عمر نقادي علمي و جدي شعر معاصر چند طلا در مس داشته­ايم؟ آن هم نقدي که بي ملاحظه همه جريان­ها را ببيند و جرياني را به دليل ناهمخواني­ تکنيکي يا محتوائي با ذهنيت مطلوب صاحب خود حذف نکرده باشد؟ نقدي که نه تنها همه­ي جريان­ها را مشاهده کند بلکه بي ملاحظه هم بر کاغذ بنگارد؟ اگر بخواهيم جريان توليد فکر و فلسفه را در اين مرز و بوم تماشا کنيم اين تماشاگر ديگر به طور قطع و يقين نتيجه­ي خوبي نخواهد داشت اگر ترجمه­ها و شرح افکار فلاسفه و ديروز و امروز نبود دست فرهنگ و نقد ادبي ما از امروز هم خالي­تر بود. اما در هر صورت بايد پذيرفت که وضعيت حاضر نمي­ تواند براي توليد جريان قدرتمند نقد ادبي در آينده افق روشني را ترسيم کند. اگر شعر دفاع مقدس را تافته­اي جدا بافته از شعر معاصر نداريم که البته نه هرگز مي­خواهيم و نه مي­توانيم که بدانيم و همچنين به عمر آن که هنوز به سه دهه نمي­رسد توجه کنيم نبايد فقدان جريان فراگير نقد شعر دفاع مقدس را لزوماً يک فاجعه تلقي کنيم و يا تمام ابعاد آن را نتيجه توطئه­هاي ادبي ايران و جهان بدانيم.

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تغییر کد امنیتی

این سایت توسط گروه مهندسی نرم افزار انعکاس برتر طراحی و اجرا شده است