- منتشر شده در چهارشنبه, 08 آذر 1391 21:18
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 5167
نام: على.
كنيه: ابوالحسن و ابومحمد.
القاب: زين العابدين، سيد الساجدين، سجّاد، زكىّ، امين و ذوالثفنات.
به خاطر عبادت زياد و سجدههاى طولانىِ امام زين العابدين (ع)، پينهاى در پيشانىاش بسته بود. از اين رو، به وى «ذوالثفنات» لقب دادند.
منصب: معصوم ششم و امام چهارم شيعيان.
تاريخ ولادت: نيمه جمادى الثانى سال 38. ادامه در ادامه مطلب
در مورد تاريخ ولادت آن حضرت، اختلاف است. غير از تاريخ مزبور، مورخان روز و ماه ولادت آن حضرت را، پنجم شعبان يا نيمه جمادى الاولى يا هفتم شعبان و يا نهم شعبان ذكر كردهاند. در مورد سال ولادت آن حضرت نيز برخى سال 37 و برخى سال 36 هجرى را ثبت كردهاند.
امام زين العابدين (ع) دو سال پيش از شهادت امير المؤمنين، على بن ابىطالب(ع) چشم به جهان گشود.
محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى). برخى مورّخان گفتهاند كه محل تولد آن حضرت در كوفه بوده است؛ زيرا در آن هنگام، همه افراد خانواده امام على (ع) در كوفه به سر مىبردند.
نسب پدرى: امام حسين بن على بن ابىطالب (ع).
نام مادر: شهربانو، يا شاه زنان، دختر يزدگرد سوم، آخرين پادشاه از سلسله ساسانيان در ايران كه در زمان خلافت امام على (ع) (و به قولى در عصر خلافت عمر يا عثمان) به اسارت مسلمانان در آمده و با اختيار خويش، همسرىِ امامحسين (ع) را پذيرفت. اين بانوى بزرگ در ايام نوزادى امام زين العابدين(ع) درگذشت.
مدت امامت: از زمان شهادت پدر بزرگوارش امام حسين (ع)، در محرم سال 61 تا محرم سال 95 هجرى، به مدت 34 سال.
تاريخ و سبب شهادت: دوازدهم (يا هيجدهم يا بيست و پنجم) محرم سال 95 (يا 94) هجرى، در سن 55 سالگى، به خاطر زهرى كه وليد بن عبدالملك به آن حضرت خورانيد.
محل دفن: قبرستان بقيع، در مدينه مشرفه، در جوار قبر عمويش، امام حسن مجتبى (ع).
هم اكنون قبور مشرفه چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبى(ع)، امام زينالعابدين(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در كنار هم مىباشد.
همسران: فاطمه، دختر امام حسن مجتبى و چند ام ولد.
سایت مداحان قم
فرزندان: الف) پسران: 1. امام محمد باقر (ع). 2. زيد شهيد. 3. عبدالله باهر. 4. عمر أشرف. 5. حسين اكبر. 6. عبدالرحمن. 7. عبيد الله. 8. سليمان. 9. حسن. 10. حسين اصغر. 11. علىاصغر. 12. محمد اصغر.
ب) دختران: 1. خديجه. 2. فاطمه. 3. عليّه. 4. ام كلثوم.
سایت مداحان قم
زمامداران معاصر
1. امير المؤمنين على بن ابىطالب (ع) (40-35 ق.).
2. امام حسنمجتبى (ع) (41-40 ق.).
3. معاوية بن ابى سفيان (60-35 ق.).
4. يزيد بن معاوية (64-60 ق.).
5. معاوية بن يزيد (64-64 ق.).
6. عبدالله بن زبير (73-64 ق.).
7. مروان بن حكم (65-64 ق.).
8. عبدالملك بن مروان (86-65 ق.).
9. وليد بن عبدالملك (96-86 ق.).
از ميان زمامداران فوق، رديفهاى اول و دوم از خاندان بنى هاشم، سوم، چهارم و پنجم از خاندان بنىاميه و از تيره ابوسفيان، ششم از آل زبير و هفتم، هشتم و نهم از خاندان بنىاميه و از تيره حكم بن عاص هستند. از ميان آنان امام على بن ابىطالب(ع) دادگرترين و شايستهترين فردى بود كه پس از پيامبر اكرم (ص) به زمامدارى مردم رسيد. زمامدارىِ كوتاه مدت وى الگو و سرمشق همه حكومتهاى صالحى است كه پس از او پديد آمده و يا در آينده محقق مىگردند.
سایت مداحان قم
رويدادهاى مهم
1. وفات شهربانو، مادر امام زين العابدين (ع) به هنگام تولد آن حضرت، در سال 38 هجرى.
2. شهادت امام على (ع) در دو سالگى و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در سيزده سالگىِ امام زين العابدين (ع).
3. همراهىِ امام زين العابدين (ع) با پدرش، امام حسين (ع)، در عدم بيعت با يزيدبن معاويه و حركت اعتراضآميز از مدينه به مكه، در رجب سال 60 هجرى.
4. همراهىِ امام سجاد (ع) با كاروان حسينى در حركت از مكه به كربلا، درذىحجه سال 60 هجرى.
5. حضور امام زين العابدين در نهضت خونين كربلا، در سن 23 سالگى.
6. ابتلاى امام زين العابدين (ع) به بيمارىِ شديد، در روز عاشورا، و عدم توانايىِ جهاد در راه خدا.
7. تحمل مصيبت شهادت امام حسين (ع) و ياران و اصحاب آن حضرت، از سوى امام زين العابدين(ع) در روز عاشورا.
8. جنايتهاى لشكريان يزيد در جدا كردن سرها از بدن شهدا و بر نيزه كردن آنها، اسب دوانى بر بدنهاى شهدا و غارت و آتش زدن خيمهها پس از شهادت امامحسين (ع)، در عصر عاشورا.
9. آغاز اسارت امام زين العابدين (ع) و ساير بازماندگان قافله حسينى به دست لشكريان عمر بن سعد از عصر روز عاشورا.
10. تحمل سختىها و مشقتهاى امام زين العابدين(ع) و ديگر بازماندگان در اسارت، كوفه و شام.
11. خطبه خواندن امام سجاد(ع) براى اهالى كوفه، در حالى كه در غل و زنجير و اسارت دشمنان بود.
12. خطبه خواندن امام سجاد(ع)، در مجلس بزرگ مسجد اموىِ شام، در حضور يزيد و تأثير شگفت آن بر شاميان.
13. بازگشت امام زين العابدين(ع) به همراه ساير بازماندگان نهضت كربلا از اسارت كوفه و شام به مدينة الرسول(ص).
14. حزن شديد و گريههاى طولانىِ امام سجاد(ع) در مصيبت شهادت امام حسين(ع) و اهل بيت آن حضرت.
15. قيام مردم مدينه بر ضد يزيد بن معاويه و اخراج بنى اميه از اين شهر و وقوع نبردى خونين در اين واقعه (معروف به واقعه حره)، در سال 63 هجرى.
16. شكست مقاومت اهالىِ مدينه در برابر لشكريان شام، و كشتار فجيع سپاهيان يزيد به سركردگىِ مسلم بن عقبه، در مدينه، و محفوظ و مصون ماندن امام زينالعابدين(ع) و خانواده او از اين كشتار.
17. قيام عبدالله بن زبير در مكه بر ضد بنى اميه و تصرف حجاز (مكه و مدينه) و برخى از سرزمينهاى اسلامى، در سال 64 هجرى.
18. فشار و سختگيرىِ آل زبير بر خاندان اميرالمؤمنين و اهل بيت(ع).
19. قيام مختار بن ابى عبيده ثقفى، در كوفه، بر ضد بنى اميه براى خونخواهى از قاتلان امام حسين (ع).
20. مجازات قاتلان امام حسين (ع) توسط مختار بن ابى عبيده و شادمانىِ امام زينالعابدين (ع) و ساير اهل بيت(ع) از كردار مختار.
21. شهادت امام زين العابدين (ع)، در دوازدهم (يا 18 و يا 25) محرم سال 95 هجرى، به وسيله زهرى كه وليد بن عبدالملك به آن حضرت خورانيده بود.
22. به خاك سپردن بدن مطهر امام زين العابدين (ع)، در قبرستان بقيع، در جوار قبر عمويش، حضرت امام حسن مجتبى (ع)، زير قبه مقبره عباس بن عبدالمطلب.
سایت مداحان قم
داستانها
1. گذشت امام زين العابدين (ع) از امير معزول مدينه
هشام بن اسماعيل مخزومى، كه از نوادگان وليد بن مغيره بود، در زمان خلافت عبدالملك بن مروان، به امارت مدينه رسيد. او گرچه اهل علم و روايت بود، اما از منطق و دادگرى بهره چندانى نداشت. به همين دليل، در زمان امارت خود، با خاندان اميرالمؤمنين على (ع) به ويژه امام زينالعابدين (ع) رفتارهاى ناپسند و ظالمانهاى داشت و با اندك بهانهاى به اذيّت و آزار آن حضرت مىپرداخت.
پس از هلاكت عبدالملك، فرزندش وليد به خلافت رسيد. پس از چندى هشام ابن اسماعيل مورد خشم خليفه قرار گرفت و از امارت مدينه عزل شد. به دستور امير جديد، هشام را بازداشت كرده و در جلوى خانه مروان بن حكم در معرض ديد اهالى مدينه قرار دادند تا هر كس از وى شكايتى دارد، آن را اقامه كند و حق خويش را بستاند. هشام، كه در توقيف مأموران امير بود، مرتباً مىگفت: من از كسى واهمهاى ندارم جز على بن حسين (ع) كه به وى آزارهاى زيادى رساندهام.
اما در همان ايام، امام زينالعابدين (ع) فرزندان و اطرافيان خويش را گرد آورده و به آنان سفارش كرد كه از هشام شكايتى نكنند. اطرافيان امام (ع) عرض كردند: ما منتظر چنين روزى بوديم كه انتقام ستمكارىهاى او را بستانيم، آيا ما را امر مىنمايى تا در مورد دشمن شما و اهل بيت(ع) كوتاه بياييم؟ امام (ع) فرمود: حتى به يك كلمه هم در صدد انتقام نباشيد، وى را به خدا واگذار كنيد.
روزى امام (ع) به هنگام عبور از جلوى توقيفگاه هشام، از وى تفقّد و دلجويى كرد. هشام كه بزرگوارى و كرامت نفس امام (ع) را ملاحظه كرد، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ (1) يعنى خداوند متعال داناتر است كه رسالتش را در كجا (چه خاندانى) قرار دهد.
همچنين در روايتى آمده است كه امام زين العابدين (ع) براى هشام پيغام فرستاد كه ببين از مال دنيا چيزى دارى كه خود را رهايى بخشى و از بند رها سازى؟ در پيش ما چيزى نيست كه تو را كفايت كند؛ اما از ما مطمئن باش كه آسيب و آزارى به تو نمىرسد. هشام كه از بزرگوارى و عفو امام(ع) متحير و مبهوت شده بود، گفت: اَللَّهُ اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ.
آرى، امام زين العابدين (ع) با اين سيره و رفتار خود به همگان آموخت كه زمين خوردگان را زمين زدن روا نيست. مردانگى و غيرت در اين است كه در برابر ستمكاران، در هنگام اعمال ناشايستشان ايستادگى شود. (2)
2. حسادت هشام بن عبدالملك از مقام معنوىِ امام زين العابدين (ع)
هشام بن عبدالملك دهمين خليفه از سلسله بنىاميه و هفتمين خليفه از تبار مروانيان بود كه به مدت بيست سال بر جامعه اسلامى حكومت راند. او پيش از زمامدارىِ خويش، در عصر خلافت پدرش، عبدالملك يا برادرش، وليد بن عبدالملك، سالى به حج رفت. در آن سال، زايران خانه خدا بسيار زياد بودند و كثرت جمعيت، انجام مراسم و آداب زيارت خانه خدا را دشوار مىساخت.
هشام در حال طواف خانه خدا به حجرالاسود رسيد و چون خواست استلام كند (دست بر آن بكشد) به دليل ازدحام زياد، اين امر ممكن نشد. به ناچار منبرى براى او در مسجد الحرام نصب كردند و هشام بر روى آن نشست. شاميانى كه به همراه وى به حج آمده بودند نيز در كنارش ايستاده و نظارهگر مردم بودند.
در آن هنگام، امام زينالعابدين (ع) كه داراى صورتى زيبا و بوى خوش بود و محل سجده در پيشانىاش پينه بسته بود، با وقار تمام وارد مسجدالحرام شد و طواف خانه خدا را آغاز كرد و همين كه به حجرالاسود رسيد، مردم به احترام آن حضرت، راه را باز كرده و با ملاحظه هيبت و جلالت وى از كنار حجرالاسود دور شدند تا آن حضرت به راحتى استلام كند و اعمالش را به خوبى انجام دهد.
مشاهده اين وضعيت براى هشام، كه خود را بالاتر و والاتر از همه مىدانست، گران آمد و موجب خشم وى گرديد؛ اما خشم خود را اظهار نكرد تا اين كه يكى از شاميانى كه در كنارش بود، از او پرسيد: اين شخص كيست كه مردم براى وى احترام ويژهاى قائلند و او را بر خود مقدم مىشمارند؟ هشام براى اين كه شاميان، آن حضرت را نشناسند، خود را به نادانى زد و گفت: او را نمىشناسم.
ابو فراس فرزدق، شاعر اهل بيت (ع)، كه در آن جا حاضر بود، گفت: اگر شما وى را نمىشناسيد، من او را مىشناسم و به شما معرفى مىكنم. شاميان گفتند: اى ابوفراس! وى را به ما بشناسان.
فرزدق آن حضرت را در قالب قصيدهاى توصيف و معرفى كرد كه در مطلع آن آمده است:
هذا ابْنُ خَيْرُ عِبادِ اللَّهِ كُلِّهِمْ
هذا التَّقيُ النَّقيُ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ
چون هشام اين ابيات را از فرزدق شنيد، به خشم آمد و دستور داد جايزههاى وى را قطع كنند و او را در مكانى ميان مكه و مدينه، مشهور به عسفان زندانى كنند.
فرزدق مدتى در زندان خليفه بود و سپس آزاد شد. امام زينالعابدين (ع) دوازده هزار درهم براى وى فرستاد و عذرخواهى نمود كه اگر بيشتر نزد ما بود، زيادتر از آن، تو را صله مىداديم. فرزدق از گرفتن آن درهمها خوددارى كرد و گفت: هدف من از سرودن اين ابيات، چيزى غير از رضاى الهى نبود. من خواستم خدا و رسولش را خشنود كنم. امام (ع) وى را دعا فرمود و از وى خواست كه آن مال را بپذيرد. فرزدق پس از اصرار امام (ع) آن را پذيرفت و بركت زندگى خويش قرار داد.(3)
سایت مداحان قم
كلمات شريفه
1. قالَ السجّادُ (ع): اِنَّ اَحَبَّكُمْ اِلىَ اللَّهِ اَحْسَنُكُم عَمَلاً، وَاِنَّ اَعْظَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ عَمَلاً اَعْظَمَكُمْ فيما عِنْدَ اللَّهِ رَغْبَةً.(4)
محبوبترين شما نزد خداوندمتعال، نيكوكارترين شما است و عظيم كارترين شما نزد خداوند متعال، راغبترين شما به عبادات الهى است.
2. قالَ (ع): هَلَكَ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَكيمٌ يُرْشِدُهُ وَذَلَّ مَنْ لَيْسَ سَفيهٌ يَعْضُدُهُ.(5)
در هلاكت است كسى كه دانشمندى وى را ارشاد ننمايد و خوار است كسى كه سفيهى وى را هم بازو نشود و كمك ننمايد.
3. قالَ (ع): اِتَّقُوا الْكِذْبَ الصَّغيرَ مِنْهُ وَالْكَبيرَ فى كُلِّ جِدٍّ وَهَزْلٍ. فَاِنَّ الرَّجُلَ اِذا كَذِبَ فِى الصَّغير اِجْتَرَأ عَلَى الْكَبير.(6)
از دروغ، چه كوچك باشد، چه بزرگ و چه جدى باشد و چه شوخى، بپرهيزيد؛ زيرا كسى كه دروغ كوچك بگويد، جرأت بر گفتن دروغ بزرگ نيز پيدا خواهد كرد.
4. قالَ (ع): ما مِنْ شَيءٍ اَحَبَّ اِلَى اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَفَرْجٍ.(7)
نزد پروردگار منان هيچ چيز پس از خداشناسى دوست داشتنىتر از عفت شكم و فرج (حلال خورى و پاكدامنى) نيست.
5. قالَ (ع): طَلَبُ الْحَوائجِ اِلَى النَّاسِ مَذِلَّةٌ لِلْحَياةِ وَمُذْهِبَةٌ لِلْحَياءِ وَاِسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَهُوَ الفَقْرُ الْحاضِرِ.(8)
درخواست حوايج و نيازمندىها از مردم، موجب خوارىِ زندگى، از بين رفتن حيا و كاستن متانت است و آن، فقر حاضر است.
آخرين لحظات حيات امام سجاد از زبان روايات
1-ابو حمزه ثمالي از حضرت امام باقر عليه السلام نقل ميکند که فرمود:
چون هنگام وفات حضرت علي بن الحسين عليه السلام فرا رسيد، من را به سينه خود چسبانيد و فرمود:
پسرم، تو را به چيزي وصيت مي کنم که پدرم به هنگام وفاتش به من وصيت کرد. او فرمود از ظلم به کسي که بر عليه تو ناصري جز خداوند ندارد بپرهيز و هرگز خود را بر آن آلوده مساز.
2- از حضرت ابي الحسن عليه السلام نقل شده است که امام سجاد عليه السلام در هنگام وفات بيهوش شد. سپس چشمان خود را گشود و سوره واقعه و فتح را قرائت کرد و بعد گفت:
حمد خداوندي را که وعده خود به ما را راست گردانيد و همهي بهشت را به ما بخشيد و ما در هر جاي بهشت که بخواهيم براي خود منزل اختيار ميکنيم.
سپس آيه 74 سوره زمر را تلاوت کرد: "پس چه خوب است اجر عاملين"
و از دنيا رفت.
3- و در روايت ديگري آمده است:
امام پيش از وفات لحظه اي به هوش آمد و پارچه اي را که رويش بود کنار زد و فرمود:
قبر مرا حفر کنيد تا به زمين سفت برسيد.بعد پارچه را روي صورتش کشيد و جان به جان آفرين تسليم کرد.(9)
1 . انعام (6) آيه 124.
2 . مناقب آل أبىطالب، ج3، ص 301.
3 . همان، ج3، ص 306.
4 . بحار الأنوار، ج 104، ص 73، باب 1، ح 25.
5 . همان، ج 78، ص 158، باب 21، ح 19.
6 . همان، ص 136، باب 21، ح3.
7 . همان، ص 141، باب 21، ح 3.
8 . همان، ص 136، باب 21، ح 3.
9. بحارالانوار، ج 46، ص 152، حديث 16 (به نقل از اصول کافي ) و ص 147 حديث
سایت مداحان قم
برگرفته شده از كتاب خاندان عصمت عليهم السلام - تاليف سيد تقى واردى