- منتشر شده در یکشنبه, 22 اسفند 1389 10:07
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
ویژه نامه ولادت امام حسن عسکری (ع)
تکلم به زبان جن و انس و حیوان
مرحوم شیخ مفید، کلینی ، راوندی و بعضی دیگر از بزرگان در کتابهای خود آوردهاند:
یکی از خادمان حضرت ابوالحسن ، امام علیّ هادی علیه السلام - به نام نصیر خادم - حکایت کند:
بارها به طور مکرّر میدیدم و میشنیدم که حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکری علیه السلام در حیات پدر بزرگوارش با افراد مختلف ، به لُغت و لهجه ترکی ، رومی ، خزری و... سخن میگوید.
مشاهده این حالات ، برای من بسیار تعجّب آور و حیرت انگیز بود و با خود میگفتم : این شخص - یعنی ؛ امام عسکری علیه السلام - در شهر مدینه به دنیا آمده و نیز خانواده و آشنایان او عرب بوده و هستند، جائی هم که نرفته است ، پس چگونه به تمام لغتها و زبانها آشنا است و بر همه آنها تسلّط کامل دارد؟! تا آن که پدرش امام هادی علیه السلام به شهادت رسید؛ و باز هم میدیدم که فرزندش ، حضرت ابومحمّد عسکری علیه السلام با طبقات مختلف و زبانها و لهجههای گوناگون سخن میگوید، روز به روز بر تعجّب من افزوده میگشت که از چه طریقی و به چه وسیلهای حضرت به همه زبانها آشنا شده است ؟!
تا آن که روزی در محضر مبارک آن حضرت نشسته بودم و بدون آن که حرفی بزنم ، فقط در درون خود، این فکر را گذراندم که حضرت چگونه به همه لغتها و زبانها آگاه و آشنا شده است ؟!
که ناگهان امام حسن عسکری علیه السلام به من روی کرده و مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود: خداوند تبارک و تعالی حجّت و خلیفه خود را که برای هدایت و سعادت بندگانش تعیین نموده است دارای خصوصیّات و امتیازهای ویژهای میباشند، همچنین علم و آشنائی به تمام لهجهها و لغتها حتّی به زبان حیوانات را دارند.
و نیز معرفت به نَسَب شناسی و آشنائی به تمام حوادث و جریانات گذشته و آینده را که خداوند متعال از باب لطف به حجّت و خلیفه خود عطا کرده است ، دارند به طوری که هر لحظه اراده کنند، همه چیز و تمام جریانات را میداند .
سپس امام حسن عسکری علیه السلام در ادامه فرمایشاتش افزود: چنانچه این امتیازها و ویژگیها نبود، آن وقت فرقی بین آنها و دیگر مخلوق وجود نداشت ؛ و حال آن که امام و حجّت خداوند باید در تمام جهات از دیگران برتر و والاتر باشد.(1)
بخش عترت و سیره تبیان
1- اصول کافی : ج 1، ص 509، ح 11، الخرایج و الجرایح : ج 1، ص 436، ح 14، إرشاد شیخ مفید: ج 343، بحارالا نوار: ج 50، ص 268، ح 8.