- منتشر شده در یکشنبه, 12 شهریور 1391 11:51
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
(حضرت حمزه)
در رثای حضرت حمزه سید الشهداء
دل در عزای حضرت حمزه شکسته است
جان در رثای مظهر تقوا نشسته است
گویا شرر ز عالم هستی زبانه زد
تیر جفا ز چلّۀ پستی کمانه زد
تا پیکر حضرت حمزه زکین درید
گردون چنان ناله ز ِ عمق ِ درون کشید
کِای ظالمان به اسوۀ مردی جفا چرا؟
مردی کجا و کینۀ نامردمی کجا؟
ادامه ی شعر در ادامه ی مطلب
(حضرت حمزه)
در رثای حضرت حمزه سید الشهداء
دل در عزای حضرت حمزه شکسته است
جان در رثای مظهر تقوا نشسته است
گویا شرر ز عالم هستی زبانه زد
تیر جفا ز چلّۀ پستی کمانه زد
تا پیکر حضرت حمزه زکین درید
گردون چنان ناله ز ِ عمق ِ درون کشید
کِای ظالمان به اسوۀ مردی جفا چرا؟
مردی کجا و کینۀ نامردمی کجا؟
این صحنه ها که تاب و توان از همه رُبود
بَس چشمه ها زچشم محبّان او گشود
این پیکری که سینۀ بی کینه اش درید
پیوسته بود مَهد سعادت که شد سعید
در رتبه شد بلند و به جایی که او رسید
دیگر نبود قدر ِ مقامش بجز شهید
امّا چه شد که خواهرش آمد کنار او
دستی به سر، میانۀ موجی زِ های و هو
گفتا چرا بهار پیمبر خزان شده
سرو ِ قدِ ختم رسولان کمان شده
از آسمان به جسم شریفش ستاره ریخت
خیل ملک ژاله بر این جسم پاره ریخت
گویا اُحُد ز داغ گرانش کمر خم است
اشک نبی به زخم تنش همچو مرهم است
غم نامه ای سروده «امین» محبتش
از لطف حق به پاس جزا و شفاعتش
-----------------------------------------
شاعر : حاج رضا فلاح (امین)
سروده شده در تاریخ : 12/6/1391