- منتشر شده در جمعه, 20 مرداد 1391 21:54
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 13693
قصیده در رثای امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
«عدل مجسم»
از سینه ی ما ناله و فریادهـــا را
خیل ملک با خود بَرد تا عرش اعلا
تا عرش حق هم با نوای ما بسوزد
با قدسیانش در غم جانسوز مولا
عالم بُود ماتمسرایش من چه گویم
بزم عزایش را کند جبریل بر پا
او گوهر یکدانۀ درج خدا بود
دیگر نبیند چشم عالم همچو او را
در مهربانی مظهر مِهر الهی
حتی دل مخروبه ای با پیر اعما
او دست گیر مستمند و بی نوا بود
با دست های پینه بسته نیمه شب ها
از این که نشناسد کسی او را به کوفه
بر چهره می زد برقع ای هنگام اعطا
تنها نباشد هل اتی شأن مدیحش
او خود بُود قرآن ناطق در تجلی
اما دریغا قدر او چون لیله القدر
هرگز نشد معلوم نزد خلق دنیا
با این مقام و مرتبت بر دوش می بُرد
نان یتیمان عرب پنهان، اما
بس ناسزا بشنید خود از ناسپاسان
مظلومی او تا چه حد باشد، خدایا؟
مردی که شد در نُه فلک مشهور، از چه
روی زمین مابین امت بود تنها؟
باشد گواه غربتش شهر مدینه
آنجا که شد پرپر گل یاس تولا
هم غنچۀ شش ماه اش گردید پرپر
هم بین آن دیوار و در افتاد زهرا
مسمار درب خانه زد فریاد ای وای
خون می چکد از سینۀ طوبای طاها
از کینه، دستان یداله را ببستند
در راه مسجد، غاصبینِ حقّ مولا
اما دگر راحت شد آن عدل مجسم
از این جهان بی وفا و ظلم اعدا
فزت و رب الکعبه اش، تفسیر این است
یعنی شهادت بر علی باشد گوارا
هر کس « امین» و شیعۀ او شد به عالم
محشور گردد با علی در روز عقبا
-------------------------------------------------
اثر حاج رضا فلاح «امین» 21 رمضان 1433