- منتشر شده در چهارشنبه, 04 فروردين 1389 12:46
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
یازدهمین گل زیبا
)ویژۀ کودکان و نوجوانان)
به مناسبت میلاد امام حسن عسکری علیه السلام
روز تولد امامانِ ما، روز فرود فرشتهها از آسمون و روز جشن و شادی ما شیعههاست. تو این روزها، همه چیز بهتر و قشنگتر از روزهای دیگه است. مثلا آواز پرندهها قشنگتره، درختها سرسبزترند، گلها شاداب تر و حتی پدر و مادرها مهربونتر از همیشهاند. امروز، روز تولد کسیه که با خودش مهربونی و زیبایی آورد. امروز، روز تولد امام یازدهم، امام حسن عسکری علیه السلام است. این روز مبارک، بر همه شما مبارک باد.ادامه متن در قسمت ادامه مطلب
امام حسن عسکری علیه السلام یک مژده خیلی بزرگ به ما دادند، مژده یک انقلاب جهانی به دست فرزندشون حضرت مهدی عجلاللهفرجه
میلاد دومین حسن علیه السلام
سال 232 بود و از ماه ربیع الثانی، هشت روز میگذشت. در یکی از خانه های مدینه، پدر و مادری منتظر تولد فرزند خود بودند. پدر، بهترین پدر دنیا، امام هادی علیه السلام بود و مادر، زنی دانشمند و پرهیزکار و با خدا، به نام حُدَیثه. ناگهان صدای نوزادی در خانه کوچک امام علی النقی، امام هادی علیه السلام بلند شد. امام یازدهم ما، به دنیا آمده و دنیا را روشن کرده بود. شکوفه لبخند، روی لبان پدر و مادر نشست و نوزاد حسن نام گرفت. بنابر این، یازدهمین امام ما، هم نام امام دوم، امام حسن مجتبی علیه السلام شد و چون بعدها در یک منطقه ارتشی زندگی میکرد، به او عسکری گفتند. اون روز، آسمون به زمین تبریک میگفت و زمین به خودش افتخار میکرد. فرشتهها بالهاشون رو باز کرده بودند و دور تا دور زمین میگشتند. همه خوشحال بودند و تولد این نوزاد رو به هم تبریک میگفتند.
بله بچهها، امام حسن عسکری علیه السلام پدر بزرگوار امام زمان، مهدی موعود عجلاللهفرجه هستند. امام حسن عسکری علیه السلام یک مژده خیلی بزرگ به ما دادند، مژده یک انقلاب جهانی به دست فرزندشون حضرت مهدی عجلاللهفرجه. اون حضرت به ما مژده دادن که وقتی پسرشون امام زمان ظهور کنه، اون روز، روز بزرگ پیروزی و روز شکست سیاهی. همه زورگوها و آدمهای بد از بین میرن و برای آدمهای خوب، دنیایی درست میشه که هر کسی آرزو میکنه زنده باشه و اون دنیا رو ببینه. توی این روز بزرگ، روز میلاد پدر امام زمان، آرزو میکنیم که ما هم، همراه با شما بچههای خوب، زنده باشیم و امام زمان رو در ایجاد اون انقلاب بزرگ و ساختن اون دنیای قشنگ و دیدنی کمک کنیم.
عطر عبادت در زندان
امام حسن عسکری علیه السلام مثل همه امامای ما در همه لحظههای زندگی، به یاد خدا بودند و هیچ وقت خدا رو فراموش نمیکردند. به همین خاطر، توی صورتشون، نور خدا وجود داشت. وقتی با خدا صحبت میکردند، عطر خوش یاد خدا، همه جا رو پر میکرد. اون قدر قشنگ و با لذت عبادت میکردند که راز و نیازشون، همه رو به یاد خدا میانداخت و حتی دلِ سنگ آدم های سنگ دل رو نرم میکرد. بچهها! امام حسن عسکری مدت زیادی از زندگی خودشون رو در زندان گذراندند و خلیفه، که اون زمان مثل شاه بود و بدجنس، دو تا از بدترین مأمورهای خودش را انتخاب کرده بود تا امام ما رو در زندان اذیت کنند. مدتی گذشت و وقتی خلیفه اون دو مأمور رو پیش خودش احضار کرد، خبر دار شد که اونها مسلمون شدند و پشیمون از کارهای گذشته شون، با امام حسن عسکری دوست شدند. خلیفه گفت: وای بر شما! من شما را مسئول آزار او قرار دادم، نه چیز دیگر؟ مأمورها گفتند: ما وقتی به او نگاه میکردیم، بی اختیار به او علاقهمند میشدیم. او روزها را روزه میگرفت و شبها عبادت میکرد و مرتب مشغول راز و نیاز با خدا بود.
اسب با شعور
بچهها! حیوونها هم موجودات با شعوری هستند. اگر کسی به اونها خوبی کنه، بهشون غذا بده و ازشون مراقبت کنه، متوجه میشن و میفهمن. در این باره میخوام یک داستان از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام براتون تعریف کنم. تو قصر معتمد، خلیفه زمان امام یازدهم، تعداد زیادی اسب وجود داشت که یکی از اون ها، اسب ناآروم و سرکشی بود، به طوری که هیچ کس نمیتونست سوارش بشه. یک روز معتمد تصمیم گرفت امام حسن عسکری علیه السلام رو به قصر بیاره و برخورد اسب رو با امام ببینه. اما بچه ها، تا چشم اسب به امام یازدهم ما افتاد، دست از لجاجت برداشت و آروم و بی صدا در مقابل امام ایستاد، به طوری که همه آدمای قصر تعجب کردند.اسب، فهمیده بود که امام، سرچشمه خوبیها و پاکیهاست و با آدم های قصر، یک دنیا فرق داره. امام حسن عسکری علیه السلام دست پر از مهر و عطوفت خودشون رو بر بدن اسب کشیدند و اسب هم، هم چنان به نشونه احترام، آروم و مؤدّب ایستاده بود.
تولد یک گل
بچهها! امام حسن عسکری، شجاعترین، مهربانترین، صبورترین، با ایمانترین و خوش اخلاقترین فرد روزگار خود بودند. حرف های ایشون، آدمها رو آرام میکرد و به اونها آرامش میداد. چهره شاد و خندون ایشون، همه را شاد میکرد و غم از دل مردم میبُرد. اون حضرت، در نیمه های شب با خدای مهربون سخن میگفت و راز و نیاز میکرد و در هر حال، چهرهاش از ایمان به خدا میدرخشید.
بهترین دوست
بچههای گلم! هر کدوم از شما، در هر سنی که باشید، حتما دوستای زیادی دارید و از اون جا که همدیگر رو خیلی دوست دارید، به هم خوبی میکنید، مهربونی میکنید و خیلی وقتها هم به خاطر اون ها، از حق خودتون میگذرید. اما بچهها! ممکنه لابه لای این خوبیها و مهربونیها، اشتباهاتی هم از هر کدوم شما سر بزنه و شما رو ناراحت کنه، در این جور مواقع، شما بچههای باصفا که دلتون مثل چشمه پاک و زلاله، از اشتباه دوستتون میگذرید و به اون فکر نمیکنید مثلا اگر دوست شما پنج تا خوبی به شما بکنه و یک اشتباه هم داشته باشه، شما به خاطر خوبیهای اون که خیلی بیشتر از اشتباه اونه، دوستی رو با او ادامه میدهید. بچه ها! امام حسن عسکری علیه السلام به ما یک نشونهای میدن تا از روی اون، بتونیم بهترین دوستمون رو انتخاب کنیم. ایشون میفرمایند: «بهترین دوست کسی است که اشتباه تو را فراموش کند، ولی خوبی تو را هیچ وقت از یاد نبرد».
کلید بدیها
پدر شهاب، یک خطاط هنرمنده. اون امروز مشغول نوشتن یک جمله قشنگه. شهاب هم کلاس دومه و خوندن و نوشتن بلده. بعضی وقتها شهاب کنار دست پدر مینشینه، خط نوشتن پدر رو تماشا میکنه و جمله هایی رو که او مینویسه، میخونه. امروز پدر او، حدیثی از امام حسن عسکری علیه السلام رو با قلم درشت تمرین میکرد و مینوشت: «خشم، کلید هر بدی است». شهاب از پدرش پرسید: پدر این جمله یعنی چی؟ پدر عینک رو روی صورتش جا به جا کرد و گفت: یعنی کسی که جلو خشمش رو میگیره و خشمگین و عصبانی نمیشه، از خونه بدیها فاصله زیادی داره، اما کسی که خشمگین میشه، ممکنه هر کار بد دیگهای هم انجام بده. پسرم! خشم مثل کلیدی میمونه که با اون، در خونه بدیها باز میشه و آدم رو میون بدیها، به دام میاندازه. شهاب که منظور پدر رو خوب فهمیده؛ سعی میکنه اون قدر قوی باشه که بتونه جلوی خشمش رو بگیره.
کپي برداري تنها با ذکر منبع مجاز است .{ منبع : سایت مداحان قم}
تنظیم: گروه دین و اندیشه