- منتشر شده در دوشنبه, 16 شهریور 1388 16:59
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 7300
به زخم فرق تو نازد خداي داد گرت
كه گشت آب وضوي نماز خون سرت
نشست تيغ به فرق سرت چهار انگشت
درست وقت دعا جاي سجده شد سپرت
ستارگان همه تا صبح گريه مي كردند
به لحظه هاي مناجات و گريه سحرت
به فرق پاك تو يك زخم را همه ديدند
چه زخم ها كه نديدند و بود بر جگرت
چه سال ها كه عزا دار همسرت بودي
به ديده اشك عزا بود و بر جگر شررت
زدشمنان چه بگويم كه با تو چون كردند
شكست روز و شب از جهل دوستان كمرت
خبر نداشت كسي از غم دلت ، يك عمر
سكوت كردي و مي سوخت پاي تا به سرت
تو آن هماي هميشه بلند پروازي
كه با شهادت زهرا شكست بال و پرت
ستاده اند ملايك به پيشواز، ولي
نشسته اند يتيمان كوفه منتظرت
ز هوش رفتي و افتادي و همه ديدند
كه شسته شد سرت از اشك ديدة پسرت
تمام عمر ز وصف تو دم زند "ميثم"
شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)
--------
توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد