- منتشر شده در سه شنبه, 03 شهریور 1388 13:53
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 4885
نه آهی مانده تا از دل برآرم
نه اشکی تا که از خجلت ببارم
همه سرمایهام این دست خالی است
فقیرم غیر از این چیزی ندارم
دگر از خویشتن مأیوسم اما
به فضل و رحمتت امیدوارم
گناهم را به یک «العفو» گفتن
تو میبخشی، ولی من شرمسارم
جحیمت را کنم دریای رحمت
به اشک مخفیِ شبهای تارم
به چشمم بی تو بدتر از جحیم است
جنان را گر نهی در اختیارم
اگر خوبم اگر بد، هر که هستم
امیرالمؤمنین را دوست دارم
گنه کارم، ولی خون حسین است
که میجوشد ز چشم اشکبارم
حسین ابن علی کی میگذارد
که پا در آتش دوزخ گذارم؟
سپر از مهر مولا ساخت «میثم»
چه باک از شعلههای خشم نارم؟
شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)
--------
توجه ! به علت تایپ اشعار امکان هر گونه غلط تایپی در متن اشعار وجود دارد
درصورت برخورد با غلط ها ،جهت رفع آنها ما را در قسمت نظرات مطلع فرمایید. باتشکر