- منتشر شده در دوشنبه, 21 ارديبهشت 1388 11:25
- نوشته شده توسط امیرحسین فلاح
- بازدید: 8260
شهادت حضرت زهرا س
آنشب كه شب ، از صبح محشر تيره تر بود
آنشب كه از ان ، مرغ شب هم بى خبر بود
آنشب كه رخت غم به مه ، پوشيده بودند
آنشب كه انجم هم سيه پوشيده بودند
آنشب كه خون از دامن مهتاب مى ريخت
اسما براى غسل زهرا اب مى ريخت
آنشب خدا داند خداداند كه چون بود
قلب على زندانى فرياد و خون بود
طفلى گرفته استين از آن به دندان
تا ناله خود را كند در سينه پنهان
آنشب امير المومنين با اشك ديده
مى شست تنها پيكر يار شهيده
مى شست در تاريكى شب مخفيانه
گه جاى سيلى گاه جاى تازيانه
صد بار رفت از هوش و دست از خويشتن شست
تا جان خود را در درون پيرهن شست
مى شست جسم يار خود ارام و خاموش
مى كرد بر دستش نگه طفلى سيه پوش
خود در كفن پيچيد ان خونين بدن را
خونين بدن نه ! بلكه جان خويشتن را
چشم از نگه ، نای از نوا، لب از سخن بست
بگشود دست حسرت و بند كفن بست
ناگه فتاد ان تيره كوكب را نظاره
گریان به گرد ماهتابش دو ستاره
دو گوشوار غم ز هوش افتاده بودند
بر خاك تنهايى خموش افتاده بودند
دو طایر در اشيان بى اشيانه
دو بلبل گردیده خاموش از ترانه
از بى كسى در بال هم سر برده بودند
گويى كنار جسم مادر مرده بودند
داغ دل مولا دوباره گشت تازه
ريحانه ها را زد صداپای جنازه
كاى گوشه گيران شب غربت بياييد
آخر وداع خويش ، با مادر نماييد
ان پر شكسته طايران از جا پريدند
افتان و خيزان جانب مادر دويدند
چون جان شيرين جسم او در بر گرفتند
گل بوسه از ان لاله پرپر گرفتند
يكباره از عمق كفن اهى بر آمد
با ناله بيرون دستهاى مادر آمد
در قلب شب ، خورشيد خاموش مدينه
بگذاشت روى هر دو ماهش را به سينه
می خواست بی تابی ز طفلان جان بگیرد
می رفت تا عمر علی پایان بگیرد
ناگه ندا آمد على بشتاب بشتاب
دو گوشوار عرش را درياب درياب
مگذار زهرا را چنين در بر بگيرند
مگذار روى سينه مادر بميرند
خيل ملك را رحمى از بهر خدا كن
نظرات
اشعار سینه زنی حضرت زهرا(س) هم بگذارید .
سایت بسیار عالی هست
التماس دعا .